سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به نویسنده خود عبید اللّه بن ابى رافع فرمود : ] دواتت را لیقه بینداز و از جاى تراش تا نوک خامه‏ات را دراز ساز ، و میان سطرها را گشاده دار و حرفها را نزدیک هم آر که چنین کار زیبایى خط را سزاوار است [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 فروردین 8 , ساعت 9:41 عصر

صدر جهان مردی عیاش و خوشگذران بود و در خرج کردن و زیاده روی و اسراف شبیه اوگتای قاآن بود و همین امر موجب گشت تا شیرازه حکومت از هم گسیخته گردد و صدر جهان از    اریکه ی قدرت به پایین کشیده گردد .

باید وزارت خود را به جمال الدین دستجردانی تفویض کرد و وی مقام صاحب دیوانی را به وزارت تغییر داد و صدر جهان چاویان را نیز به نیابت طغاجر ( امیر الامرا ) برگزید . ( اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، 1347 ، 252 ؛ آیتی ، 1383 ، 161 )

صدر جهان نیز به دلیل آنکه باید وی را از صدارت خلع کرده بود با غازان دست به یکی کرد بر وی حمله کرده و غزان اورا در 23 ذی القعده 694 به قتل رساند . ( اقبال آشتیانی ، 1347 ، 257 و 258 )

غازان پس از جلوس ، وزارت را به صدر جهان و امیرالامرایی را به امیر نوروز واداشت . اما نوروز پس از مدتی صدر جهان را به اتهام تصرف اموال دیوانی از چشم ایلخان انداخت و جمال الدین دستجردانی را به جای او گمارد و یلخان دستور قتل صدر را داد اما پس از نافرجام ماندن قتل در 6 ذی الحجه ی 695 غازان جمال الدین را به قتل رساند و صدر جهان بار دیگر به مقام وزارت نائل آمد . ( اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، 1347 ، 263 )

صدر جهان در پی انتقام از امیر نوروز بود به همین جهت وی را متهم به ارتباط با ممالیک مصر و شام کرد و چند نامه جعلی از جانب او ساخت و نزد ایلخان فرستاد . غازان عصبانی شد و در پی انتقام او و خاندانش برآمد . امیر به جانب هرات نزد ملک فخرالدین کرت رفت اما فخرالدین وقت محاصره قلعه را از جانب فتلغشاه دید به وی خیانت کرد و او را به فتلغشاه تحویل داد و وی در 22 ذی الحجه 696 گردن آن امیر بزرگ را زد و صدر جهان انتقام خویش را از وی گرفت .      ( اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، 1347 ، 263 265 )

اما دیری نپایید که خود صدر جهان نیز در تاریخ 22 رجب 697 توسط فتلغشاه به دلیل تصرف امور دیوانی و فریب ایلخان از وسط به دو نیم شد و غازان وزارت و صاحب دیوانی را به خواجه سعدالدین محمد مستوفی ساوجی و نیابت وزارت را به رشیدالدین فضل الله همدانی سپرد .         ( خواندمیر ، جلد 3 ، 1362 ، 147 150 ؛ اقبال آشتیانی و حسن پیرنیا ، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه ، بی تا ، 681 و 682 )

در دوره اولجایتو نیز وضع وزارت مانند زمان سابق بود اما گذشت زمان موجب گردید که سعدالدین محمد مستوفی از چشمان ایلخان بیفتد و این امر به سبب وجود فرد زیرک و جاه به نام تاج الدین علی شاه جیلان تبریزی بود که وی دلال جواهر بود و سوادی هم نداشت اما آداب محبوب شدن راخوب می دانست و کارهای مطابق میل ایلخان انجام می داد . همین امر و طرفداری خواجه رشیدالدین از تاج الدین باعث تیره شدن رابطه ی آن دو نیز گشت و بی احترامی های وی به خواجه رشید باعث شد تا خواجه نیز در صدد انتقام برآید و او را به برداشت اموال دیوانی متهم کرد و بعد از مشخص شدن صدق ادعا سعدالدین را در 10 شوال 711 به قتل رساندند .

اولجایتو بعد از قتل سعدالدین ، تاج الدین را به مقام او برگزید و دستور داد تا در امور از خواجه رشید اطاعت کند . خواجه رشید پس از آن به ترتیب امور و اصلاح خرابی ها پرداخت و زمین را آباد کرد و هر ولایتی را به حاکمی امین سپرد . ( اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، 1347 ، 318 320 )

از جمله اقدامات فرهنگی او این بود که در ساختن شهر جدید سلطانیه ، یک محله تمام از آن را به انضمام مدرسه ، دارالشفا و خانقاه به خرج خویش ساخت .

همچنین در ولیان کوه داخل با روی غازانی شهری دیگر ساخت و ربع رشیدی نیز اوج ذوق و فطرت هنری وی را نشان می دهد . ( اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، 1347 ، 318 320 )

حضور فرد کاردانی چون خواجه رشیدالدین باعث رونق گرفتن دوران حکومت اولجایتو و ابوسعید گردید اما تنگ نظران و کسانی که از وجود خواجه به جایی رسیده بودند تاب دیدند این شوکت و قدرت را نداشته دست به توطئه زدند . از جمله همین تاج الدین علیشاه بود . اما وج مخالفت ها در زمان ابوسعید بود که مقام امیرالامرائی به امیر چوپان و وزارت کمافی السابق در اختیار خواجه رشید و تاج الدین بود . امیر چوپن با خواجه رشید رابطه خوبی داشت و همین امر باعث حسادت علیشاه می گشت وقتی کار توطئه بالا گرفت خواجه رشید از مقام وزارت استعفا کرد و به تبریز رفت اما با اصرار امیر چوپان دوباره به وزارت بازگشت و این بازگشت به منزله ی امضا کردن برگه ی خویش بود . چرا که تاج الدین و عمال او این مسئله را مطرح کردند که عزالدین پسر خواجه که شراب دار اولجایتو بوده با همکری پدر ، وی را مسموم کرده و کشته اند و جالب این که این خبر را امیر چوپان به ابوسعید رساند و خواجه و پسرش را در 17 جمادی الاول 718 به قتل رساندند و جهان مردی را از دست داد که خود نیز در سوگ آن گریست و همگان به ملامت این کار پرداخته و حتی خود ابوسعید به اشتباه بودن کار خویش معترف گشت . تاج الدین نیز شش سال وزارت کرد و کلیه امور دیوانی از هم گسیخت و بی نظمی در مملکت جاری گشت و سرانجام در جمادی الاخر 724 جان سپرد و تنها وزیری بود که در دستگه ایلخانی به مرگ طبیعی از دنیا رفت .       ( اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، 1347 ، 310 )

بعد از مرگ علیشاه ، ابوسعید پسر وی امیر غیاث الدین محمد را به وزارت برداشت اما حضور او باعث پریشانی امور شد و ابوسعید او را عزل کرده یکی از نواب امیر چوپان را جایگزین او کرد اما او را نیز پس از مدتی عزل کرده و دمشق خواجه پسر امیر چوپان را به جای آن گمارد و حکومت به دست خاندان چوپانی افتد اما بعد از بر افتادن خاندان آنان ابوسعید به پاس خدمات خوجه رشیدالدین ، پسر وی خواجه غیاث الدین محمد را به وزارت برگزید و وی در اداره امور همانند پدرش جد بلیغ نشان داد . ( میرخواند ، 1375 ، جلد 2 ، 928 ؛ اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، 1347 ، 334 )

از این دوران به بعد خندان ایلخانی عملا سقوط کرد و نابود شد و اگرچه در ظاهر جانشینانی روی کار آمدند اما نتوانستند سلطنتی با ثبات چون دوران گذشته ایجاد کنند و طبعا وزری کارآمدی روی کار نیامدند . با این وجود خاندان ایلخانی خاستگاه افراد بزرگی چون شمس الدین محمد جوینی و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی . . . بود که از خیر و برکت وجود آنان سرزمین منور گشت و با توجه به علاقه آنان به علم و ادب ، این دوره ب ه این جهت نیز درخشان است و اکثر آثار ارزنده به جای مانده از ین دوران به دلیل تشویق ها و اکرام های همین بزرگواران است . اگرچه افراد نالایقی نیز گاه بر مسند قدرت نشستند اما این دوره مرکز نشو و نمای صحب دیوانان و وزرای ایرانی بود تا نشان دهند تا چه اندازه در اداره ی امور مملکتی واداری توانا و قادرند و می توانند در افرادی چون خاندان مغول با آن پیشینه ی سرد و خشک ، از لحاظ ادبی و هنری تاثیر بسزایی گذارند و خود آنان را به مبلغین این فرهنگ و هنر مبل سازند .

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ