سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی ات را اگر جایگاهی [برایش] نیافتی، نثار مکن. [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 88 بهمن 25 , ساعت 11:11 صبح

II خداشناسى‌
حوزة ذات‌
الف‌ - روشهای‌ اثبات‌ وجود خدا: به‌ طور کلى‌ وجود خدا را با 3 روش‌ اثبات‌ مى‌کنند: روش‌ نقلى‌، روش‌ عقلى‌، روش‌ قلبى‌.
در روش‌ نقلى‌، وحى‌ یگانه‌ ابزار شناخت‌ و اثبات‌ خداست‌ و اصول‌ و قوانین‌ خداشناسى‌ از سخنان‌ خدا و پیامبر استخراج‌ مى‌شود. ظاهریه‌، حنابله‌ و به‌ طور کلى‌ اصحاب‌ حدیث‌ و سنت‌گرایان‌ بر روش‌ نقلى‌ تأکید مى‌ورزند.
در روش‌ عقلى‌، عقل‌، ابزار شناخت‌ حق‌ است‌ و روش‌، همانا روش‌ منطقى‌ یا استدلالى‌ است‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ در منطق‌ نظری‌ مورد بحث‌ قرار مى‌گیرد. متکلمان‌ اشعری‌ در پى‌ بازگشت‌ به‌ عقل‌ بر روش‌ عقلى‌ تأکید ورزیدند و استدلالهای‌ عقلى‌ را موافق‌ و مطابق‌ شریعت‌ به‌ کار گرفتند (جرجانى‌، حواشى‌، 4) و آثار متکلمان‌ اشعری‌ گواهى‌ صادق‌ بر اثبات‌ این‌ مدعاست‌.
در روش‌ قلبى‌، دل‌ صافى‌ و فطرت‌ سلیم‌ انسانى‌ به‌ شناخت‌ خدا راه‌ مى‌برد. روش‌ قلبى‌ به‌ شیوة صوفیانه‌ (عارفانه‌) و شیوة فطرت‌ و بداهت‌ تقسیم‌ مى‌شود. بر طبق‌ شیوة صوفیانه‌، دل‌، در پى‌ زهد ورزیدن‌ یا عشق‌ ورزیدن‌ صفا مى‌یابد و به‌ کشف‌ حق‌ نائل‌ مى‌شود. از بزرگان‌ مکتب‌ اشاعره‌ دو تن‌ به‌ شیوه‌های‌ صوفیانه‌ گراییدند: غزالى‌ و فخرالدین‌ رازی‌. حکایت‌ گرایش‌ غزالى‌ به‌ تصوف‌ را مى‌توانیم‌ در برخى‌ از آثار وی‌ چون‌ احیاء علوم‌ الدین‌، کیمیای‌ سعادت‌ و به‌ ویژه‌ در رسالة المنقذ من‌ الضلال‌ بیابیم‌. غزالى‌ در رسالة اخیر رسیدن‌ به‌ تصوف‌ را رهایى‌ از گمراهى‌ مى‌خواند و فخرالدین‌ رازی‌ در برخى‌ از آثارش‌ خسته‌ از برهانهای‌ عقلى‌، از کشف‌ و شهود صوفیانه‌ سخن‌ مى‌گوید و تصریح‌ مى‌کند که‌ اندیشة فلسفى‌، راه‌ به‌ مقام‌ توحید نمى‌برد و خرد تا بدان‌ گاه‌ که‌ به‌ معرفت‌ غیر حق‌ مى‌پردازد، از استغراق‌ در معرفت‌ حق‌ محروم‌ مى‌ماند. به‌ همین‌ سبب‌ است‌ که‌ اسم‌ «هو» نسبت‌ به‌ دیگر اسماء حسنى‌ (اسماء مشتق‌) امتیازی‌ خاص‌ دارد و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ «هو» انسان‌ را از ماسوی‌الله‌ جدا مى‌کند و به‌ الله‌ مى‌رساند، در حالى‌ که‌ شناخت‌ حق‌ از طریق‌ اسماء مشتق‌، جز با لحاظ خلق‌، یعنى‌ جز با شناخت‌ ماسوی‌الله‌، میسر نمى‌شود و چنین‌ است‌ که‌ نامهای‌ حق‌ تعالى‌ جز «هو»، حجاب‌ معرفت‌ او مى‌گردد (فخرالدین‌، لوامع‌...، 104، التفسیر...، 4/199). بر طبق‌ شیوة فطرت‌ و بداهت‌، فطرت‌ سلیم‌ انسانى‌ به‌ بداهت‌ گواه‌ این‌ حقیقت‌ است‌ که‌ جهان‌ را آفریدگاری‌ دانا، توانا و حکیم‌ است‌. از بزرگان‌ مکتب‌ اشعری‌ شهرستانى‌ بدین‌ شیوه‌ گرایش‌ نشان‌ مى‌دهد ( نهایة...، 124- 125) و فخرالدین‌ رازی‌ ضمن‌ طرح‌ براهین‌ خداشناسى‌ از این‌ معنا سخن‌ مى‌گوید که‌ برخى‌ از اندیشوران‌ شناخت‌ خدا را شناخت‌ بدیهى‌ مى‌دانند و برآنند که‌ انسان‌ بدان‌ گاه‌ که‌ گرفتار محنت‌ و بلاست‌، احساس‌ مى‌کند که‌ موجودی‌ توانا هست‌ که‌ مى‌تواند او را از بلاها برهاند ( المباحث‌...، 2/451).


ب-بر هانهای اثبات وجود خدا : فخرالدین‌ رازی‌ که‌ بنیان‌ گذار مکتب‌ فلسفى‌ کلام‌ اشعری‌ به‌ شمار مى‌آید، با روشى‌ ابتکاری‌، براهین‌ فلسفى‌ و کلامى‌ اثبات‌ وجود خدا را طبقه‌ بندی‌ و نام‌گذاری‌ کرده‌ است‌. دو برهان‌ فلسفى‌ - یعنى‌ برهان‌ امکان‌ اجسام‌ (= ذوات‌) و برهان‌ امکان‌ اعراض‌ (= صفات‌) - و دو برهان‌ کلامى‌ - یعنى‌ برهان‌ حدوث‌ اجسام‌ و برهان‌ حدوث‌ اعراض‌ - حاصل‌ این‌ طبقه‌بندی‌ است‌ ( التفسیر، 17/9، «لباب‌...»، 254). براهین‌ کلامى‌ - برپایة آثار فخرالدین‌ رازی‌ - بدین‌ شرح‌ طرح‌ و اقامه‌ شده‌ است‌:
1. برهان‌ حدوث‌ ذوات‌ (= اجسام‌): بر طبق‌ این‌ برهان‌، جهان‌ بدان‌ سبب‌ که‌ نبوده‌، و سپس‌ بود شده‌ است‌، حادث‌ به‌ شمار مى‌آید و از آنجا که‌ هر حادثى‌ به‌ ناگزیر به‌ محدثى‌ نیازمند است‌، جهان‌ نیز به‌ محدثى‌ نیاز خواهد داشت‌. فخرالدین‌ تأکید مى‌کند که‌ ابراهیم‌خلیل‌(ع‌) دراستدلال‌ خود: «... لا اُحِب‌ُّ الا¸فِلین‌» (انعام‌/6/76) از این‌ شیوه‌ بهره‌ گرفته‌، و از غروب‌ ماه‌ و خورشید - که‌ دلیلى‌ است‌ بر حدوث‌ آنها - در اثبات‌ وجود خدا مدد جسته‌ است‌.
2. برهان‌ حدوث‌ صفات‌ (= اَعراض‌): بر بنیاد این‌ برهان‌ - که‌ از آن‌ به‌ دلیل‌ آفاق‌ و انفس‌ و برهان‌ اِحکام‌ و اتقان‌ نیز تعبیر شده‌ است‌ - تحول‌ نطفه‌ به‌ علقه‌ و مضغه‌ و گوشت‌ و خون‌، خود به‌ خود صورت‌ نمى‌پذیرد و به‌ متحول‌ کننده‌ و به‌ مؤثری‌ نیاز دارد (دلیل‌ انفس‌). نیز بر طبق‌ همین‌ برهان‌، اختلاف‌ فصول‌، دگرگونى‌ هوا، رعد و برق‌، باران‌ و ابر، و اختلاف‌ احوال‌ نبات‌ و حیوان‌ از وجود علتى‌ برتر و از مؤثری‌ بى‌همتا حکایت‌ مى‌کنند (دلیل‌ آفاق‌) (فخرالدین‌، المباحث‌، 2/450-451، کتاب‌ الاربعین‌، 90-91، البراهین‌، 1/69 - 75، التفسیر، 17/10؛ نصیرالدین‌، 242- 245). دلیل‌ آفاق‌ و انفس‌ یا برهان‌ حدوث‌ صفات‌ را در برخى‌ از آثار اشعری‌ ( اللمع‌، 6) و نیز در پاره‌ای‌ از آثار اشاعره‌ مى‌توان‌ بازیافت‌ (شهرستانى‌، الملل‌...، 1/94).

ج‌ امکان‌ شناخت‌ ذات‌ خدا: برخى‌ از اشاعره‌ ذات‌ خدا را شناختنى‌ مى‌دانند و برخى‌ دیگر چنین‌ امری‌ را ناممکن‌ مى‌انگارند:
1. نظریة منفى‌: بر طبق‌ این‌ نظریه‌ ذات‌ خداوند، نه‌ در این‌ جهان‌ شناخته‌ مى‌شود، نه‌ در آن‌ جهان‌؛ و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ اولاً، امکانات‌ و ابزار شناخت‌ انسان‌ محدود است‌ و ذات‌ حق‌ نامحدود؛ ثانیاً، در جریان‌ شناخت‌ خداوند یک‌ سلسله‌ صفات‌ سلبى‌ و اضافى‌ شناخته‌ مى‌آید و ذات‌ حق‌، نه‌ صفات‌ سلبى‌ است‌، نه‌ صفات‌ اضافى‌. از بزرگان‌ اشاعره‌ امام‌ الحرمین‌ جوینى‌ و غزالى‌ از این‌ نظریه‌ جانبداری‌ کرده‌اند، چنانکه‌ از معتزلیان‌ ضرار بن‌ عمرو، و از فیلسوفان‌ فارابى‌ و ابن‌ سینا پیرو این‌ نظریه‌اند (ابن‌ سینا، 488-491؛ ابن‌ حزم‌، 2/359؛ نصیرالدین‌، 314- 316؛ تفتازانى‌، 2/124- 125).

 2. نظریة مثبت‌: بر طبق‌ این‌ نظریه‌ شناخت‌ ذات‌ خدا در این‌ جهان‌ یا در آن‌ جهان‌ ممکن‌ است‌: بیشتر اشاعره‌، چونان‌ اکثر معتزلیان‌ و ماتریدیان‌، ذات‌ خدا را در این‌ جهان‌ شناختنى‌ مى‌دانند؛ چه‌، به‌ نظر آنان‌ وجود خدا عین‌ ماهیت‌ (ذات‌) اوست‌ و با شناخت‌ وجود خدا شناخت‌ ذات‌ وی‌ نیز ممکن‌ و متحقق‌ مى‌گردد. به‌ نظر اینان‌ اگر وجود خدا شناخته‌ شود و ذات‌ وی‌ شناخته‌ نگردد، بدان‌ معناست‌ که‌ یک‌ چیز به‌ اعتباری‌ واحد هم‌ شناخته‌ آید و هم‌ ناشناخته‌ ماند (نصیرالدین‌، 314؛ تفتازانى‌، همانجا). به‌ نظر باقلانى‌، متکلم‌ اشعری‌، شناخت‌ ذات‌ خدا، نه‌ در این‌ جهان‌، که‌ در آن‌ جهان‌ ممکن‌ است‌ و این‌ از آن‌ روست‌ که‌ چون‌ مؤمنان‌ نه‌ در دنیا، بلکه‌ در قیامت‌ به‌ رؤیت‌ حق‌ توفیق‌ مى‌یابند، به‌ شناخت‌ ذات‌ او نیز نائل‌ مى‌گردند (ص‌ 263-264؛ تفتازانى‌، همانجا).فخرالدین‌ رازی‌ در کتاب‌ لوامع‌ البینات‌ (ص‌ 99-100) از نظریة شناخته‌ شدن‌ ذات‌ حق‌ در این‌ جهان‌، و در شماری‌ دیگر از آثار خود از نظریة شناخته‌ شدن‌ ذات‌ خداوند در آن‌ جهان‌ دفاع‌ مى‌کند ( المباحث‌، 2/495-497، التفسیر، 1/112-114، کتاب‌ الاربعین‌، 218- 219، البراهین‌، 1/200- 206؛ نصیرالدین‌، 315).






لیست کل یادداشت های این وبلاگ