سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از فضل دانشت آن است که دانشت را کم انگاری. [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 88 بهمن 25 , ساعت 10:58 صبح

 

اَشاعِره‌، نامى‌ است  که‌ بر پیروان‌ مکتب‌ کلامى‌ ابوالحسن‌ على‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌ اطلاق‌ مى‌شود. اشاعره‌ در معنای‌ عام‌ به‌ سنت‌ گرایان‌ یا اهل‌ سنت‌ و جماعت‌ گفته‌ مى‌شود، یعنى‌ آنان‌ که‌ در برابر خردگرایان‌ معتزلى‌، بر نقل‌ (= قرآن‌ و سنت‌) تأکید مى‌ورزند و نقل‌ را بر عقل‌ ترجیح‌ مى‌دهند. در این‌ مقاله‌ مبانى‌ اعتقادی‌ اشاعره‌ در 4 بخش‌ بررسىمى‌شود:.روش‌ میانه‌، . خداشناسى‌، .جهان‌ شناسى‌، . انسان‌ شناسى‌.

.I روش‌ میانه‌
ابوالحسن‌ اشعری‌ در برابر دو جریان‌ افراطى‌ قرار داشت‌ و مى‌کوشید تا ضمن‌ پرهیز از افراط و اجتناب‌ از تفریط راهى‌ میانه‌ برگزیند، جریانهای‌ افراطى‌ رویى‌ در عقل‌گرایى‌ داشت‌ و رویى‌ در عقل‌ ستیزی‌ یا نقل‌گرایى‌. معتزله‌ بر عقل‌ به‌ عنوان‌ یگانه‌ ابزار شناخت‌ حقیقت‌ تأکید مى‌کردند و با نفى‌ هر آنچه‌ در نظر آنان‌ خردپذیر نمى‌نمود و نیز با تکیه‌ بر آیات‌ نفى‌ کنندة تشبیه‌، و با تأویل‌ آیات‌ دال‌ بر تشبیه‌، نه‌ فقط تشبیه‌ و تجسیم‌ را مردود دانستند، که‌ رؤیت‌ را نیز نفى‌ کردند، منکر صفات‌ زاید بر ذات‌ شدند، و از خلق‌ کلام‌ خدا سخن‌ گفتند. در برابر معتزله‌، اصحاب‌ حدیث‌ با تکیه‌ بر نقل‌، شیوه‌ای‌ عقل‌ ستیزانه‌ در پیش‌ گرفتند، به‌ تفسیر ظاهری‌ آیات‌ پرداختند، و از تأویل‌ عقلانى‌ قرآن‌ سخت‌ پرهیز کردند. اشعری‌ و پیروان‌ او کوشیدند تا در برابر این‌ افراطها و تفریطها راهى‌ میانه‌ بیابند و «اقتصاد در اعتقاد» را متحقق‌ سازند. ابن‌ خلدون‌ در مقدمه‌ گزارشى‌ از آن‌ افراطها و تفریطها و از این‌ میانه‌روی‌ به‌ دست‌ داده‌ است‌ (2/942-947). اشعری‌ و سپس‌ اشاعره‌ بر بنیاد شیوة میانه‌ روانه‌ اندیشیدند و نظریه‌های‌ خود را بر همین‌ اساس‌ پرداختند. آنان‌ گذشته‌ از آنکه‌ پیوسته‌ در اندیشه‌های‌ کلامیشان‌، میانه‌ روی‌ را پیش‌ چشم‌ داشتند، جای‌ جای‌ از آن‌ سخن‌ مى‌گفتند؛ چنانکه‌ غزالى‌ الاقتصاد فى‌ الاعتقاد را عنوان‌ کتابى‌ مستقل‌ ساخت‌. جلوه‌های‌ این‌ میانه‌روی‌ را در تمام‌ نظریه‌های‌ اشعری‌ و اشاعره‌، به‌ ویژه‌ در نظریة کلام‌ نفسى‌ و لفظى‌، در نظریة رؤیت‌، و در نظریة رابطة ذات‌ و صفات‌ باید بازجست‌.
روش‌ عقلى‌ - نقلى‌: گر چه‌ جنبش‌ اشعری‌ با پرهیز از عقل‌ گرایى‌ و تأویل‌ آغاز شد، اما از آنجا که‌ میان‌ عقل‌گرایى‌ افراطى‌ و عقل‌ ستیزی‌، گونه‌ای‌ عقل‌ گرایى‌ معتدل‌ هست‌، اشعری‌ نه‌ تنها عملاً، که‌ نظراً نیز به‌ مفهومى‌ عقل‌ گراست‌ و این‌ عقل‌گرایى‌ که‌ میراث‌ معتزلیان‌ و فیلسوفان‌ به‌ شمار مى‌آید، در آثار پیروان‌ اشعری‌ بیشتر مى‌شود. گذشته‌ از این‌، اشاعره‌ در برابر فیلسوفان‌ و معتزلیان‌ خردگرا و به‌ اصطلاح‌ بدعتهای‌ آنان‌، از باورهای‌ اصیل‌ اسلامى‌، یعنى‌ از داده‌های‌ وحى‌ (= نقل‌) به‌ دفاع‌ برخاستند و روشى‌ عقلى‌ - نقلى‌ برگزیدند و با تکیه‌ بر استدلالهای‌ منطقى‌ عمل‌ کردند. پس‌ از اشعری‌ پیروانش‌ عقل‌گرایى‌ را شدت‌ بخشیدند. روشن‌ترین‌ و مستندترین‌ نمونه‌ای‌ که‌ مى‌توان‌ برای‌ عقل‌ گرایى‌ اشعری‌ ارائه‌ کرد، رسالة استحسان‌ الخوض‌ فى‌ علم‌ الکلام‌ اوست‌. اشعری‌ در این‌ رساله‌ به‌ کسانى‌ که‌ تفکر و تعقل‌ را در الهیات‌ حرام‌ مى‌دانستند، سخت‌ تاخته‌، و استدلالهای‌ گوناگونى‌ برای‌ باطل‌ ساختن‌ عقایدی‌ از این‌ دست‌ مطرح‌ کرده‌ است‌.
عقل‌ گرایى‌ و تأویل‌: مایه‌های‌ عقل‌گرایى‌ در آثار اشعری‌ از یک‌ سو، و تأثیر میراث‌ عقل‌گرایى‌ در جامعة اسلامى‌ از سوی‌ دیگر، زمینه‌ را برای‌ بازگشت‌ پیروان‌ اشعری‌ به‌ عقل‌ گرایى‌ و به‌ تأویل‌ - که‌ نتیجة عقل‌ گرایى‌ است‌ - فراهم‌ ساخت‌ و بزرگان‌ مکتب‌ اشعری‌، یعنى‌ باقلانى‌، جوینى‌، غزالى‌ و سرانجام‌، فخرالدین‌ رازی‌ عقل‌گرایى‌ را تجدید کردند و همانند معتزله‌ در کار تأویل‌ کوشیدند. در سدة 6ق‌/12م‌ ابن‌ رشد در کتاب‌ «فصل‌ المقال‌» آنجا که‌ از مدعیان‌ فهم‌ شریعت‌ سخن‌ مى‌گوید و مشهورترین‌ آنان‌ را 4 گروه‌ - اشعریه‌، معتزله‌، باطنیه‌ و حشویه‌ - مى‌شمارد، آشکارا از گرایش‌ آنان‌ به‌ تأویل‌ سخن‌ به‌ میان‌ مى‌آورد و تصریح‌ مى‌کند که‌ این‌ گروهها به‌ تأویل‌ الفاظ شرع‌ مى‌پردازند و الفاظ شرع‌ را بر طبق‌ باورهای‌ خود تأویل‌ مى‌کنند (ص‌ 46).
در روزگار معاصر هم‌ گلدسیهر ضمن‌ اشاره‌ به‌ تحولات‌ مکتب‌ اشعری‌ که‌ نتیجة آن‌ بازگشت‌ به‌ عقل‌ گرایى‌ بود، تصریح‌ مى‌کند که‌ اگر معتزله‌ به‌ تأویل‌ قرآن‌ دست‌ زدند، اشاعره‌ به‌ تأویل‌ حدیث‌ نیز پرداختند (ص‌ 220-224). نمونه‌ای‌ از این‌ تأویل‌ را در آیة «
اَلرَّحْمن‌ُ عَلَى‌ الْعَرْش‌ِ اسْتَوی‌» (طه‌/20/5) آشکارا مى‌بینیم‌.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ