با همه دل، خدا را دوست بدارید . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 88 دی 24 , ساعت 3:30 عصر

عمده‌ترین‌ وظایف‌ برید بیبرس‌ شامل‌ حمل‌ فرمانها و اطلاعات‌ نظامى‌، نامه‌های‌ سلطان‌ و دیگر نامه‌های‌ حکومتى‌، اطلاع‌رسانى‌ از احوال‌ ولایات‌ به‌ خصوص‌ شورشها و توطئه‌ها، انتقال‌ امیران‌ و بزرگان‌ مغضوب‌ به‌ تبعیدگاه‌، انتقال‌ کسانى‌ که‌ سلطان‌ احضار مى‌کرد و انتقال‌ مأموران‌ رسمى‌ دولت‌ بود ابن‌ کثیر، 3/29، 68-69، 08، 34- 35، 4/0، 0، 9-0. هیچ‌ کس‌ بدون‌ «مرسوم‌» سلطان‌ نمى‌توانست‌ بر اسبهای‌ برید سوار شود نیز نک: سواژه‌، .15-16
بیبرس‌ به‌ راستى‌ برید را اعتبار بخشید. وی‌ از سپیده‌ دم‌ منتظر پیکهای‌ برید بود و چند ساعت‌ بعد جواب‌ آن‌ را خود تدارک‌ مى‌دید. حتى‌ یک‌ بار در حال‌ استحمام‌ بود که‌ مأمور برید را به‌ حضور پذیرفت‌ همو، .16-17
در این‌ روزگار، تقریباً همة اصطلاحات‌ دیوان‌ برید تغییر یافته‌ بود، مثلاً کیسة چرمى‌ را نه‌ خریطه‌، که‌ «جراب‌» مى‌خواندند. «مرکز» به‌ جای‌ «سکه‌»، «والى‌ البرید» به‌ جای‌ «صاحب‌ البرید» به‌ خصوص‌ در دمشق‌، «ساعى‌» برای‌ مهتر اسبان‌ و نه‌ پیک‌ پیاده‌، «بریدی‌» برای‌ مأمور پست‌ جمع‌: بریدیه‌ و «مقدم‌ البریدیه‌» برای‌ مأمور اجرایى‌ امور به‌ کار مى‌رفت‌ و نیز پیادگانى‌ که‌ اسبان‌ را مى‌راندند، «سوّاقون‌» مى‌خواندند. علامت‌ مخصوص‌ بریدهای‌ سلطان‌، دستمالى‌ ابریشمین‌ به‌ رنگ‌ زرد فوطه‌ بود که‌ مأموران‌ بر گردن‌ خود مى‌بستند همو، .19-21 وجود انبوهى‌ کلمة فارسى‌ میرآخور، دواتدار، جوکاندار... چندان‌ غریب‌ نیست‌؛ اما گاه‌ کلماتى‌ به‌ راستى‌ شگفت‌ به‌ چشم‌ مى‌خورد. مثلاً بر اسبهایى‌ که‌ برای‌ برید یا سپاه‌ سلطان‌ مى‌خریدند، «الداغ‌السلطانى‌» مى‌نهادند. سپس‌ از همین‌ کلمة داغ‌، فعلى‌ نیز ساختند و گفتند: «یدوَّغها بالداغ‌ السلطانى‌» ابن‌ فضل‌الله‌، 46.
از راههای‌ برید در این‌ دوران‌ به‌ نیکى‌ آگاهیم‌. تاریخ‌ تأسیس‌ راه‌ را سواژه‌ ص‌ داده‌ است‌. در «مراکزی‌» که‌ میان‌ راهها قرار داشت‌، بریدیها اسب‌ تازه‌ برمى‌گرفتند و خود نیز در مرکز بعدی‌ تعویض‌ مى‌شدند. مسافتها از یک‌ مرکز تا مرکز دیگر - اگرچه‌ از نظر تئوری‌ همان‌ فرسنگ‌ است‌ - بر حسب‌ شرایط جغرافیایى‌ بسیار متغیر بوده‌ است‌ ابن‌ فضل‌الله‌، 39؛ سواژه‌، .27-28
معمولاً دو سازمان‌ دیگر نیز در کنار برید فعالیت‌ داشت‌: یکى‌ مخصوص‌ کبوتران‌ نامه‌بر بود که‌ پیوسته‌ در سراسر تاریخ‌ اسلام‌ رواج‌ داشت‌؛ حتى‌ در جایها و زمانهایى‌ که‌ برید ضعیف‌ یا نابود مى‌شد، کبوتران‌ به‌ کار نامه‌رسانى‌ ادامه‌ مى‌دادند و در همة منابع‌ به‌ آن‌ اشاره‌ رفته‌ است‌ برای‌ این‌ دوره‌، نک: ابن‌ فضل‌الله‌، 54- 55؛ قلقشندی‌، /18-19؛ اسامه‌، 1 بب؛ دیگر، شیوة استفاده‌ از آتش‌، نور و آینه‌ بود که‌ بیشتر جنبة نظامى‌ داشت‌ سواژه‌، .36
پس‌ از بیبرس‌ کار برید هم‌ گسترش‌ بیشتر یافت‌ و هم‌ دچار تشریفات‌ فراوان‌ شد. الناصر محمد بن‌ قلاوون‌ د41ق‌/341م‌ کوشید تا دولت‌ مرکزی‌ را که‌ پس‌ از بیبرس‌ دچار ضعف‌ شده‌ بود، دوباره‌ اعتبار بخشد و از جمله‌ آداب‌ خاصى‌ برای‌ برید ایجاد کرد. مراسم‌ نامه‌گشایى‌ بسیار منظم‌ و مفصل‌ بود: «بریدی‌» را بزرگان‌ دربار، یعنى‌ امیر جندار و دوادار و رئیس‌ دیوان‌ رسالت‌ وارد مى‌کردند. او زمین‌ را پیش‌پای‌ سلطان‌ مى‌بوسید و نامه‌ها را به‌ چهره‌ مى‌مالید و به‌ سلطان‌ مى‌داد. او مهر از نامه‌ برمى‌گرفت‌ و به‌ رئیس‌ رسالت‌ مى‌داد تا بخواند مقریزی‌، /11؛ سواژه‌، .45-46
در همان‌ زمان‌، حمل‌ نشان‌ مخصوص‌ برید که‌ نشانى‌ مسین‌ یا زرین‌ بود و بر یک‌ رویة آن‌ برخى‌ آیات‌ و ادعیه‌، و بر رویة دیگر نام‌ سلطان‌ و تاریخ‌ و محل‌ ضرب‌ حک‌ شده‌ بود، معمول‌ گردید و نیز گستردگى‌ کار مسئولیتهای‌ تازه‌ای‌ به‌ وجود آورد: نائب‌ البرید در دمشق‌ اینک‌ «شادّ مراکز البرید»، در شهرهای‌ کوچک‌تر، کسانى‌ در مقام‌ ناظر البرید تعیین‌ شدند؛ برای‌ اسبهای‌ برید، «امیر آخور البرید» تعیین‌ شد... . و همة این‌ امور، خواه‌ در قاهره‌ و خواه‌ در دمشق‌، به‌ همت‌ خاندان‌ بنى‌ فضل‌الله‌ انجام‌ مى‌یافت‌ همو، 49 .46,
با مرگ‌ محمد بن‌ قلاوون‌ و به‌ خصوص‌ در 48ق‌ اوضاع‌ دگرگون‌ شد و برید به‌ دست‌ منشیان‌ دربار، به‌ ویژه‌ دوادار افتاد که‌ با تشریفات‌ و عناوینى‌خاص‌، جواز سفر صادر مى‌کرد.0 سال‌بعد برقوق‌از 84ق‌/ 382م‌ کوشید تا وضع‌ را سامان‌ دهد، اما نتیجة کار آن‌ شد که‌ هزینة برید به‌ عهدة حاکمان‌ ولایات‌، و از آنجا، بر دوش‌ تودة مردم‌ افتاد. با اینهمه‌، سازمان‌ برید هنوز با تغییراتى‌ مثلاً راههای‌ برید با راههای‌ کاروان‌رو یکى‌ شد پابرجا بود دربارة راههای‌ این‌ دوره‌، نک: همو، 80 .56,
با حملة تیمور 03ق‌/401م‌ ضربة نهایى‌ بر پیکر برید وارد آمد. منزلگاههای‌ سوریه‌ از اسب‌ و مأمور تهى‌ شد و کوششهای‌ امیران‌ دیگر به‌ جایى‌ نرسید تا در زمان‌ سیف‌الدین‌ شیخ‌ محمودی‌، از ممالیک‌ برجى‌ حک 15 -24ق‌ به‌ کلى‌ رها شد همو، 3 -0 ? برای‌برید در دورانهای‌بعد و نیز دولت‌عثمانى‌، نک: ه د، چاپار، یام‌مآخذ: آبادی‌، محمد، «بحثى‌در پیرامون‌برید»، نشریة دانشکدة ادبیات‌و علوم‌انسانى‌دانشگاه‌آذر آبادگان‌، تبریز، 356ش‌، س‌9، شم 22؛ آذرنوش‌، آذرتاش‌، راههای‌نفوذ فارسى‌در فرهنگ‌و زبان‌عرب‌جاهلى‌، تهران‌، 374ش‌؛ ابن‌اثیر، الکامل‌؛ ابن‌بطوطه‌، رحلة، به‌کوشش‌محمد عبدالمنعم‌عریان‌، بیروت‌، 407ق‌/987م‌؛ ابن‌بلخى‌، فارس‌نامه‌، به‌کوشش‌لسترنج‌و نیکلسن‌، کیمبریج‌، 339ق‌/921م‌؛ ابن‌تغری‌بردی‌، النجوم‌؛ ابن‌جوزی‌، عبدالرحمان‌، المنتظم‌، به‌کوشش‌محمد عبدالقادر عطا و مصطفى‌عبدالقادر عطا، بیروت‌، 412ق‌؛ ابن‌حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، به‌کوشش‌کرامرس‌، لیدن‌، 939م‌؛ ابن‌خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالک‌و الممالک‌، به‌کوشش‌دخویه‌، لیدن‌، 889م‌؛ ابن‌درید، محمد، جمهرة اللغة، بیروت‌، دارصادر؛ ابن‌فضل‌الله‌عمری‌، احمد، التعریف‌بالمصطلح‌الشریف‌، به‌کوشش‌محمدحسین‌شمس‌الدین‌، بیروت‌، 408ق‌/988م‌؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، به‌کوشش‌احمد ابوملحم‌و دیگران‌، بیروت‌، 407ق‌/987م‌؛ ابن‌منظور، لسان‌؛ ابوهلال‌عسکری‌، حسن‌، الاوائل‌، به‌کوشش‌محمد سیدوکیل‌، مدینه‌، 385ق‌/966م‌؛ ادی‌شیر، الالفاظ الفارسیة المعربة، بیروت‌، 908م‌؛ اسامة بن‌منقذ، الاعتبار، به‌کوشش‌فیلیپ‌حتى‌، پرینستن‌، 930م‌؛ اشپولر، برتولد، تاریخ‌ایران‌در قرون‌نخستین‌اسلامى‌، ترجمة مریم‌میراحمدی‌، تهران‌، 369ش‌؛ بنداری‌اصفهانى‌، فتح‌، تاریخ‌دولة آل‌سلجوق‌ زبدة النصرة ، بیروت‌، 400ق‌/980م‌؛ بیهقى‌، ابوالفضل‌، تاریخ‌، به‌کوشش‌خلیل‌خطیب‌رهبر، تهران‌، 368ش‌؛ تاریخ‌سیستان‌، به‌کوشش‌محمدتقى‌بهار، تهران‌، 314ش‌؛ ثعالبى‌مرغنى‌، حسین‌، غرر اخبار ملوک‌الفرس‌وسیرهم‌، به‌کوشش‌زتنبرگ‌، پاریس‌، 900م‌؛ جاحظ، عمرو، القول‌فى‌البغال‌، به‌کوشش‌شارل‌پلا، قاهره‌، 375ق‌/ 955م‌؛ جوهری‌، اسماعیل‌، الصحاح‌، به‌کوشش‌احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌، 404ق‌/984م‌؛ حمزة اصفهانى‌،



لیست کل یادداشت های این وبلاگ