سه شنبه 88 دی 15 , ساعت 3:58 عصر
شگفت آنکه اطلاعاتى که از دوران خلافت هارونالرشید، دربارة برید به دست رسیده، سخت اندک است. همة نویسندگان معاصر، بر گستردگى این سازمان در آن دوره تأکید ورزیدهاند؛ اما هر چه گفتهاند، برپایة اطلاعاتى استوار است که حدود یک سده بعد پدید آمد. از دوران مأمون نیز یکى دو روایت بیشتر در دست نیست که آنهم اندکى رنگ افسانه دارد نک: ابن فضلالله، 41؛ قلقشندی، 4/69. نیز گفتهاند هنگامى که طاهر حدود سال 07ق/22م در خراسان نام مأمون را از خطبه انداخت، کلثوم بن ثابت که صاحب برید خلیفه در خراسان بود، با آنکه سخت از انتقام طاهر بیم داشت، ناچار خبر را به مأمون رسانید طبری، /94 - 95. باز در اینجا هم جنبة جاسوسى برید بر دیگر جنبههای آن غلبه دارد.
از سدة ق کار برید چندان اهمیت یافت که ابن خردادبه د ح 00ق ادیب و دولتمردی که به ندیمى خلیفه معتمد نیز برگزیده شده بود، ریاست برید ناحیة جبال را عهدهدار گردید. ابن خردادبه در کتاب خود المسالک و الممالک راهها و مملکتها از آمیختگى مسائل مالیاتى با شناسایى شهرها ص - 5، جم، رابطة مستقیم میان برید و خراج را در دستگاه دولت نشان مىدهد. جالب توجه آنکه حدود 0 سال بعد، قدامة بن جعفر که کتابى در همین زمینه تألیف کرد، آن را الخراج نامید و نه «مسالک». وی که صاحب برید خلیفه مکتفى حک 89- 95ق/ 02- 08م بود، مهمترین اطلاعات را در این زمینه به دست داده است. مقدمة او کهنترین منبعى است که مصطلحات خاص برید را یکجا گرد آورده است. نکتة مهم آنکه وی به شرح «سکه»های مأموران برید و نگهداری «خرائط» کیسة نامه یا بارنامه پرداخته، و نیز در بخش گستردهای از سرزمینهای اسلامى، شمار منزلگاههای برید را نزدیک به هزار سکه دانسته است نک: ص 24-29.
ابن حوقل د پس از 67ق/78م وجود سازمان استوار برید، و به خصوص «صاحب خبر و برید» را در نواحى سیستان تأیید مىکند ص 24.
طى سدههای و ق، اطلاعات ما دربارة برید در ایران، از آنچه گذشت فراتر نمىرود؛ تنها روایتى که مىتوان از آن بهره گرفت و اتفاقاً نظر محققان را جلب نکرده، آن است که عمرو لیث «هزار رباط کرد» تاریخ...، 68. از آنجا که در ایران لفظ رباط به معنى «سکه» نیز به کار مىرفته، بعید نیست که از آن رباطها برای کار برید هم استفاده مىشده است.
از دورة سامانیان تقریباً هیچ خبری بر جای نمانده است. تنها مستند بازورث ص نیز روایت نرشخى ص 6 است که مىگوید امیرنصر سامانى چند دیوان از جمله دیوان برید بنا کرد. اما این لفظ در چاپ مدرس رضوی «دیوان مؤید» است. چون این کلمه بىمعنا مىنماید، فرای در ترجمة انگلیسى کتاب، آن را «برید» خوانده، و بازورث نیز بر آن قرائت اعتماد کرده است.
ابن فضلالله عمری ص 41؛ نیز نک: قلقشندی، 4/69 قاطعانه معتقد است که دیلمیان کار برید را به کلى برچیدند تا آزادانه هر چه مىخواهند بکنند و خبری به دستگاه خلافت نرسد. اما براساس اطلاعاتى که مىتوان از منابع جمع کرد، باید باور داشت که دیلمیان سازمان برید را توان تازهای بخشیدند. معزالدوله ظاهراً نخستین کسى بود که نظام «ساعیان» دوندگان، یا فیج را پدید آورد 2 ؛ EIزیدان، 03؛ نیز نک: فقیهى، 58؛ آبادی، 30. تردید نیست که عضدالدوله در کار برید بیش از همه مؤثر بوده است. از صبحگاه در انتظار اخبار تازه بود و بر کسانى که سستى مىکردند، بسیار سخت مىگرفت ابن جوزی، 4/92-93؛ نیز نک: متز، /9. وی مقرر کرده بود که اخبار روزه از شیراز به بغداد برسد همانجاها؛ قس: اشپولر، /15. در درگاه معزالدوله، دو پیک فیج دونده پیدا شده بودند که مىتوانستند روزی چهل و چند فرسخ بدوند !. صابى تأکید مىکند که در قدیم «خریطهها» کیسههای چرمى پست روزه مىرسید و خریطههای مصر 1 روزه؛ اما در عصر عضدالدوله، خریطههای فارس روزه مىرسید ص 7- 8. به گفتة ابن جوزی 4/93 میوههای تازه از شیراز به بغداد روزه مىرسید. زیدان به چند دسته مأمور اشاره مىکند: شعوَذیها که مأمور انتقال کارگزاران و امیران از راه برید بودند، کوهبانیان که خبرگزاران بودند، و دستهای که مأمور باز کردن خرائط نزد خلیفه بودند.
به هر حال، مىدانیم که در این دوره، ارتباطى منظم میان بغداد و ری، سپس میان بغداد و شیراز برقرار شده بود قس: ایرانیکا، ذیل چاپار.
سرانجام، در دوران غزنوی است که به یمن تاریخ بیهقى، انبوهى آگاهى از اوضاع برید فراهم مىآید و آنچه برای دوران پیش یا پس از این عصر به حدس و گمان دریافته مىشد، تأیید مىکند. در اینجا از صاحب برید مثلاً /6، /60، نایب برید مثلاً /61، قاصد /46، خریطه /93، اسکدار /46؛ نیز نک: خطیب رهبر، /56 -57، به معنى پیک سواره، منزلگاه برید، خریطه یا کیسة چرمین نامهها، و یا به معنى بریدی که در هر منزل اسب عوض مىکند، رجالان پیکهای پیاده، قَوَدکشان یدک کشان اسب، منهى خبرگزار، انهاء اخبار گزارش /6، /46؛ نیز نک: خطیب رهبر، /56 و معمانامه /56- 58 سخن رفته است.
از این روایات چنین برمىآید که صاحب برید از بزرگان و وابستگان دربار بوده، و به ناچار با دبیران رسالت و دیوان اِشراف پیوند مداوم داشته است؛ چنانکه نامههای مهم و محرمانه را بیشتر رئیس دیوان رسالت، ابونصر مشکان مىگشود. مأموران برید، یا قاصد بودند و یا منهى که گاه پیاده رجال و گاه سواره اسکدار سفر مىکردند. سواران در صورت نیاز، شبانهروز در سفر بودند و در هر منزل، اسب تازه نفس اسب آسوده برمىگرفتند و به تاخت مناقله ادامة سفر مىدادند بیهقى، /92، تا سرانجام «خریطه» را به دست طرف مقابل مىرساندند همو، /93؛ نیز ممکن بود که چندین اسب بىسوار به دنبال برند کاری که به عهدة قودکشان بود تا در صورت نبودن منزلگاه بر سر راه، از آنها استفاده شود همو، /46. گاه ممکن بود که چندین قاصد را با برید همراه سازند تا از هر مرحله، یکى باز گردد و خبر باز آورد. اما چون احتمال کژ رفتاری و خیانت نیز مىرفت، مردی «منهى» را پنهانى همراه گروه مىکردند تا همه چیز را از احوال قاصدان، به مرکز خبر دهد. گویا سلطان مسعود در تدارک جاسوسان منهى چیره دست بود همانجا.
اما کار مأموران برید همیشه آسان نبود، زیرا گاه معارضان راه را بر آنان مىبستند و نامههایشان را به زور مىستاندند؛ همچنان که ابوسهل راه خوارزم را بست و نامههایى را به چنگ آورد نک: همو، /56. برای این کار نیز چند چاره اندیشیده بودند. جالبترین آنها شیوة رمزنگاری بود که بیهقى «معمانامه» یا «نامة معما» خوانده است /57، 58. رمزگشایى این نامهها، البته آسان نبود، چنانکه گاه ناچار مىشدند برای حل «معمایى» که به چنگ مىافتاد، نویسنده را یافته، به زور و نیرنگ، وادار به کشف رمز کنند همو، /57.
راه دیگر آن بود که جاسوسان یا مأمورانى با لباس مبدل گسیل کنند، همچون بازرگان، سیاح، درویش و داروفروش نظامالملک، 0؛ نیز نک: بازورث، و ایشان غالباً نامههای حساس را در جاهایى که به آسانى قابل کشف نبود، پنهان مىکردند. مثلاً بیهقى مىنویسد که سیاحى نزد بزرگى آمد و در خلوت، عصای خود را بشکافت و نامة «نایب برید» را از آن به در آورد. وی علاوه بر نامه، پیغام شفاهى نیز عرضه کرد /61-62. در جای دیگر /63 کسى که به نوشتن نامة دروغین وادار شده بود، چنین اطلاع داد که «هرچه پس از این نویسم، به مراد و املای ایشان باشد... که کار من با سیاحان و قاصدان پوشیده افتاد...» نیز نک: /60. سیاحى دیگر از جانب صاحب برید خوارزم، اخباری از توطئهها و شورشهای محلى برای سلطان مسعود آورد. نویسنده صاحب برید همچنان گفته بود که هرچه به طور رسمى مىنویسد، «به مراد ایشان» مىنویسد همو، /47. این سیاح، نامه مُلَطَّفه را در جلد چرمین یا پارچة پیرامون کوزة آب پنهان کرده بود. در جای دیگر /50-51 کفشگری که جاسوس بغراخان بود، نامهها را به شکل ماهرانهای داخل چوبهای میان تهى به ظاهر ابزار کفشگری پنهان کرده بود.
امر برید برای مسعود غزنوی چندان مهم بود که در پیماننامهای با قدرخان از شاهان آل افراسیاب در ترکستان شرط کرد که انتخاب قاضیان و صاحب بریدان باید با خود او باشد همو، /6؛ نیز نک: ناظم، ff. 45 ? ایرانیکا؛ بازورث، ff. 1 ? آبادی، 27 بب.
با توجهبهسخنابنفضلاللهعمریص41، باید بپذیریمکهسلجوقیانبهسببکشاکشهایىکهمیانخود داشتند، بنیاد سازمانبرید را برچیدند و به«رسولاناسبسوار یا شتر سوار» بسندهکردند نیز نک: قلقشندی، 4/69. ایننظر را مؤلفانىکهبر احوالایرانو عراقآگاهىتمامداشتند، تأیید مىکنند. در تاریخدولة آلسلجوق، مؤلفنخستبهگسترشاسماعیلیاندر ایراناشارهکردهاست، گویىعلتآنرا نبودن«اصحابالخبر» در کشور مىداند؛ سپسمىافزاید کهتا آنزمانکسىبهنامصاحبخبر وجود داشت. اما البارسلان، پساز مذاکرهبا نظامالملک، اظهار داشتکهدیگر بهچنینشخصىنیاز نیست؛ زیرا گزارشهایآنانممکناستدستگاهمرکزیرا بهبیراههکشاند. بدینسان، در 55ق/063م«آنرسمبهکلىساقط شد» بنداری، 8؛ سواژه، .11 جالب توجه آنکه نظامى عروضى نیز تأکید مىکند سلجوقیان که «مردمان بیاباننشین بودند»، دیوان برید را نابود کردند ص 4. با اینهمه، آنچه نظامالملک طوسى در این باره نقل مىکند، نباید نادیده گرفته شود. وی داشتن «صاحب خبر و منهى» را برای پادشاه واجب مىداند، زیرا این سازمان از دوران باستان وجود داشته است ص 5. سپس آنچه او دربارة چگونگى مأموران نقل مى کند، گویى چنان است که باید بر احوال موجود منطبق شود: این کار باید «به دست و زبان و قلم» افراد کاملاً مطمئن باشد و ایشان باید از دست شاه مزد بگیرند تا به هیچ کس دیگر وابسته نگردند. این مأموران موجب مىشوند که بیم شاه در دل همگان افتد و کسى زهرة کجرفتاری نداشته باشد ص 5-6.
در هر حال، ملاحظه مىشود که به رغم پیشنهادهای خواجه نظامالملک، چیزی به نام دیوان برید در آغاز دورة سلجوقى وجود نداشت و گویا دو دیوان برید و اِشراف در زمان ملکشاه پدید آمد نک: کلاوسنر، 7 و بىگمان دیوان اشراف امور جاسوسى را به عهده مىگرفت.
دربارة سرزمینهای شرقىتر، یعنى هندوستان بهترین گزارش از آن ابن بطوطه /06 از سدة ق/4م است. در آنجا دو نوع برید داشتند: «اَوُلاق» که برید سواره و مخصوص سلطان بود که راهشان دارای منزلگاههایى در هر میل = کُرُوه نزد هندیان بود؛ دیگر «داوه» یا پیادگان که در هر مرحله، یک میل راه مىرفتند. مأموران برید، ورود و خروج خود را به وسیلة زنگهایى اعلام مىداشتند.
سرزمینهای باختری اسلام، طى چندین سده از مرکز خلافت نخست دمشق و سپس به بغداد پیروی مىکردند. اطلاعاتى که از آن دوره به جای مانده است، بر وجود سازمان برید دلالت دارد؛ چنانکه در 92ق شفیع لؤلؤی، صاحب برید مصر بود ابن تغری بردی، /48، یا اینکه معتضد، حدود سال 00ق، ابن بسام شاعر د 02 یا 03ق را بر برید جند قِنَّسرین و عواصم گمارد مسعودی، /13.
از سدة ق/3م به بعد اطلاعات در این باره سخت فراوان مىگردد. بیبرس حک 58 -76ق/260-277م دوباره برید را به گونهای برقرار کرد که نامهها روزه از قاهره به دمشق مىرسید. اخبار دوبار در هفته بهدستش مىآمد و وی براساس آنها همه گونه تصمیم مىگرفت. ویبا هزینة بسیار سنگین، کار برید را در 59ق به کمال رسانید ، I/1124-1125 2 .EIابن فضلالله عمری نیز که گویى هیچ اطلاعى از دورة غزنوی نداشته، پس از اشاره به برچیده شدن برید به دست دیلمیان، اکتفا کردن سلجوقیان به «رسول» و ادامة همین شیوه نزد زنگیان هر چند که از شترهای اصیل استفاده مىکردند و ایوبیان و نخستین سلاطین مملوک، تأکید مىکند که بیبرس پس از سده دوباره برید را به کار انداخت. وی سپس توضیح مىدهد که عموی او، براساس آنچه از تاریخ گذشتگان مىدانست، سازمان برید را برپا داشت ص 41-42.
سواژه که بر امر بازسازی برید در زمان بیبرس تأکید مىکند، معتقد است که دبیران بیبرس نمىتوانستند به یاری آگاهیهای نظری خویش، سازمانى را با اینهمه دقت بازسازی کنند و ناچار باید از کسى تقلید کرده باشند. به گمان او، از شیوة مغولان الاغ، یام که دیگر برای مسلمانان ناآشنا نبود، تقلید شده است ص .10-14
برید مملوکى نیز مانند همة بریدهای اسلامى، هیچگاه پُست عمومى نشد. از منزلگاههایى که آثارشان باقى مانده است، برمىآید که آنها هرگز برای پذیرایى از کاروان و مسافر بنا نشده بودند؛ به عبارت دیگر بهرهبرداری اقتصادی در نظر نبوده است، بلکه برید یکى از سازمانهای مهم حکومتى گردید که با مرکز حکومتى پیوند دائمى داشت. حتى راه آن، با راه عموم مردم متفاوت بود و «درب السلطان» یا «الدرب السلطانى» خوانده مىشد و برای «المهمات الشریفه» به کار مىآمد قلقشندی، 4/70؛ سواژه، .14-15
از سدة ق کار برید چندان اهمیت یافت که ابن خردادبه د ح 00ق ادیب و دولتمردی که به ندیمى خلیفه معتمد نیز برگزیده شده بود، ریاست برید ناحیة جبال را عهدهدار گردید. ابن خردادبه در کتاب خود المسالک و الممالک راهها و مملکتها از آمیختگى مسائل مالیاتى با شناسایى شهرها ص - 5، جم، رابطة مستقیم میان برید و خراج را در دستگاه دولت نشان مىدهد. جالب توجه آنکه حدود 0 سال بعد، قدامة بن جعفر که کتابى در همین زمینه تألیف کرد، آن را الخراج نامید و نه «مسالک». وی که صاحب برید خلیفه مکتفى حک 89- 95ق/ 02- 08م بود، مهمترین اطلاعات را در این زمینه به دست داده است. مقدمة او کهنترین منبعى است که مصطلحات خاص برید را یکجا گرد آورده است. نکتة مهم آنکه وی به شرح «سکه»های مأموران برید و نگهداری «خرائط» کیسة نامه یا بارنامه پرداخته، و نیز در بخش گستردهای از سرزمینهای اسلامى، شمار منزلگاههای برید را نزدیک به هزار سکه دانسته است نک: ص 24-29.
ابن حوقل د پس از 67ق/78م وجود سازمان استوار برید، و به خصوص «صاحب خبر و برید» را در نواحى سیستان تأیید مىکند ص 24.
طى سدههای و ق، اطلاعات ما دربارة برید در ایران، از آنچه گذشت فراتر نمىرود؛ تنها روایتى که مىتوان از آن بهره گرفت و اتفاقاً نظر محققان را جلب نکرده، آن است که عمرو لیث «هزار رباط کرد» تاریخ...، 68. از آنجا که در ایران لفظ رباط به معنى «سکه» نیز به کار مىرفته، بعید نیست که از آن رباطها برای کار برید هم استفاده مىشده است.
از دورة سامانیان تقریباً هیچ خبری بر جای نمانده است. تنها مستند بازورث ص نیز روایت نرشخى ص 6 است که مىگوید امیرنصر سامانى چند دیوان از جمله دیوان برید بنا کرد. اما این لفظ در چاپ مدرس رضوی «دیوان مؤید» است. چون این کلمه بىمعنا مىنماید، فرای در ترجمة انگلیسى کتاب، آن را «برید» خوانده، و بازورث نیز بر آن قرائت اعتماد کرده است.
ابن فضلالله عمری ص 41؛ نیز نک: قلقشندی، 4/69 قاطعانه معتقد است که دیلمیان کار برید را به کلى برچیدند تا آزادانه هر چه مىخواهند بکنند و خبری به دستگاه خلافت نرسد. اما براساس اطلاعاتى که مىتوان از منابع جمع کرد، باید باور داشت که دیلمیان سازمان برید را توان تازهای بخشیدند. معزالدوله ظاهراً نخستین کسى بود که نظام «ساعیان» دوندگان، یا فیج را پدید آورد 2 ؛ EIزیدان، 03؛ نیز نک: فقیهى، 58؛ آبادی، 30. تردید نیست که عضدالدوله در کار برید بیش از همه مؤثر بوده است. از صبحگاه در انتظار اخبار تازه بود و بر کسانى که سستى مىکردند، بسیار سخت مىگرفت ابن جوزی، 4/92-93؛ نیز نک: متز، /9. وی مقرر کرده بود که اخبار روزه از شیراز به بغداد برسد همانجاها؛ قس: اشپولر، /15. در درگاه معزالدوله، دو پیک فیج دونده پیدا شده بودند که مىتوانستند روزی چهل و چند فرسخ بدوند !. صابى تأکید مىکند که در قدیم «خریطهها» کیسههای چرمى پست روزه مىرسید و خریطههای مصر 1 روزه؛ اما در عصر عضدالدوله، خریطههای فارس روزه مىرسید ص 7- 8. به گفتة ابن جوزی 4/93 میوههای تازه از شیراز به بغداد روزه مىرسید. زیدان به چند دسته مأمور اشاره مىکند: شعوَذیها که مأمور انتقال کارگزاران و امیران از راه برید بودند، کوهبانیان که خبرگزاران بودند، و دستهای که مأمور باز کردن خرائط نزد خلیفه بودند.
به هر حال، مىدانیم که در این دوره، ارتباطى منظم میان بغداد و ری، سپس میان بغداد و شیراز برقرار شده بود قس: ایرانیکا، ذیل چاپار.
سرانجام، در دوران غزنوی است که به یمن تاریخ بیهقى، انبوهى آگاهى از اوضاع برید فراهم مىآید و آنچه برای دوران پیش یا پس از این عصر به حدس و گمان دریافته مىشد، تأیید مىکند. در اینجا از صاحب برید مثلاً /6، /60، نایب برید مثلاً /61، قاصد /46، خریطه /93، اسکدار /46؛ نیز نک: خطیب رهبر، /56 -57، به معنى پیک سواره، منزلگاه برید، خریطه یا کیسة چرمین نامهها، و یا به معنى بریدی که در هر منزل اسب عوض مىکند، رجالان پیکهای پیاده، قَوَدکشان یدک کشان اسب، منهى خبرگزار، انهاء اخبار گزارش /6، /46؛ نیز نک: خطیب رهبر، /56 و معمانامه /56- 58 سخن رفته است.
از این روایات چنین برمىآید که صاحب برید از بزرگان و وابستگان دربار بوده، و به ناچار با دبیران رسالت و دیوان اِشراف پیوند مداوم داشته است؛ چنانکه نامههای مهم و محرمانه را بیشتر رئیس دیوان رسالت، ابونصر مشکان مىگشود. مأموران برید، یا قاصد بودند و یا منهى که گاه پیاده رجال و گاه سواره اسکدار سفر مىکردند. سواران در صورت نیاز، شبانهروز در سفر بودند و در هر منزل، اسب تازه نفس اسب آسوده برمىگرفتند و به تاخت مناقله ادامة سفر مىدادند بیهقى، /92، تا سرانجام «خریطه» را به دست طرف مقابل مىرساندند همو، /93؛ نیز ممکن بود که چندین اسب بىسوار به دنبال برند کاری که به عهدة قودکشان بود تا در صورت نبودن منزلگاه بر سر راه، از آنها استفاده شود همو، /46. گاه ممکن بود که چندین قاصد را با برید همراه سازند تا از هر مرحله، یکى باز گردد و خبر باز آورد. اما چون احتمال کژ رفتاری و خیانت نیز مىرفت، مردی «منهى» را پنهانى همراه گروه مىکردند تا همه چیز را از احوال قاصدان، به مرکز خبر دهد. گویا سلطان مسعود در تدارک جاسوسان منهى چیره دست بود همانجا.
اما کار مأموران برید همیشه آسان نبود، زیرا گاه معارضان راه را بر آنان مىبستند و نامههایشان را به زور مىستاندند؛ همچنان که ابوسهل راه خوارزم را بست و نامههایى را به چنگ آورد نک: همو، /56. برای این کار نیز چند چاره اندیشیده بودند. جالبترین آنها شیوة رمزنگاری بود که بیهقى «معمانامه» یا «نامة معما» خوانده است /57، 58. رمزگشایى این نامهها، البته آسان نبود، چنانکه گاه ناچار مىشدند برای حل «معمایى» که به چنگ مىافتاد، نویسنده را یافته، به زور و نیرنگ، وادار به کشف رمز کنند همو، /57.
راه دیگر آن بود که جاسوسان یا مأمورانى با لباس مبدل گسیل کنند، همچون بازرگان، سیاح، درویش و داروفروش نظامالملک، 0؛ نیز نک: بازورث، و ایشان غالباً نامههای حساس را در جاهایى که به آسانى قابل کشف نبود، پنهان مىکردند. مثلاً بیهقى مىنویسد که سیاحى نزد بزرگى آمد و در خلوت، عصای خود را بشکافت و نامة «نایب برید» را از آن به در آورد. وی علاوه بر نامه، پیغام شفاهى نیز عرضه کرد /61-62. در جای دیگر /63 کسى که به نوشتن نامة دروغین وادار شده بود، چنین اطلاع داد که «هرچه پس از این نویسم، به مراد و املای ایشان باشد... که کار من با سیاحان و قاصدان پوشیده افتاد...» نیز نک: /60. سیاحى دیگر از جانب صاحب برید خوارزم، اخباری از توطئهها و شورشهای محلى برای سلطان مسعود آورد. نویسنده صاحب برید همچنان گفته بود که هرچه به طور رسمى مىنویسد، «به مراد ایشان» مىنویسد همو، /47. این سیاح، نامه مُلَطَّفه را در جلد چرمین یا پارچة پیرامون کوزة آب پنهان کرده بود. در جای دیگر /50-51 کفشگری که جاسوس بغراخان بود، نامهها را به شکل ماهرانهای داخل چوبهای میان تهى به ظاهر ابزار کفشگری پنهان کرده بود.
امر برید برای مسعود غزنوی چندان مهم بود که در پیماننامهای با قدرخان از شاهان آل افراسیاب در ترکستان شرط کرد که انتخاب قاضیان و صاحب بریدان باید با خود او باشد همو، /6؛ نیز نک: ناظم، ff. 45 ? ایرانیکا؛ بازورث، ff. 1 ? آبادی، 27 بب.
با توجهبهسخنابنفضلاللهعمریص41، باید بپذیریمکهسلجوقیانبهسببکشاکشهایىکهمیانخود داشتند، بنیاد سازمانبرید را برچیدند و به«رسولاناسبسوار یا شتر سوار» بسندهکردند نیز نک: قلقشندی، 4/69. ایننظر را مؤلفانىکهبر احوالایرانو عراقآگاهىتمامداشتند، تأیید مىکنند. در تاریخدولة آلسلجوق، مؤلفنخستبهگسترشاسماعیلیاندر ایراناشارهکردهاست، گویىعلتآنرا نبودن«اصحابالخبر» در کشور مىداند؛ سپسمىافزاید کهتا آنزمانکسىبهنامصاحبخبر وجود داشت. اما البارسلان، پساز مذاکرهبا نظامالملک، اظهار داشتکهدیگر بهچنینشخصىنیاز نیست؛ زیرا گزارشهایآنانممکناستدستگاهمرکزیرا بهبیراههکشاند. بدینسان، در 55ق/063م«آنرسمبهکلىساقط شد» بنداری، 8؛ سواژه، .11 جالب توجه آنکه نظامى عروضى نیز تأکید مىکند سلجوقیان که «مردمان بیاباننشین بودند»، دیوان برید را نابود کردند ص 4. با اینهمه، آنچه نظامالملک طوسى در این باره نقل مىکند، نباید نادیده گرفته شود. وی داشتن «صاحب خبر و منهى» را برای پادشاه واجب مىداند، زیرا این سازمان از دوران باستان وجود داشته است ص 5. سپس آنچه او دربارة چگونگى مأموران نقل مى کند، گویى چنان است که باید بر احوال موجود منطبق شود: این کار باید «به دست و زبان و قلم» افراد کاملاً مطمئن باشد و ایشان باید از دست شاه مزد بگیرند تا به هیچ کس دیگر وابسته نگردند. این مأموران موجب مىشوند که بیم شاه در دل همگان افتد و کسى زهرة کجرفتاری نداشته باشد ص 5-6.
در هر حال، ملاحظه مىشود که به رغم پیشنهادهای خواجه نظامالملک، چیزی به نام دیوان برید در آغاز دورة سلجوقى وجود نداشت و گویا دو دیوان برید و اِشراف در زمان ملکشاه پدید آمد نک: کلاوسنر، 7 و بىگمان دیوان اشراف امور جاسوسى را به عهده مىگرفت.
دربارة سرزمینهای شرقىتر، یعنى هندوستان بهترین گزارش از آن ابن بطوطه /06 از سدة ق/4م است. در آنجا دو نوع برید داشتند: «اَوُلاق» که برید سواره و مخصوص سلطان بود که راهشان دارای منزلگاههایى در هر میل = کُرُوه نزد هندیان بود؛ دیگر «داوه» یا پیادگان که در هر مرحله، یک میل راه مىرفتند. مأموران برید، ورود و خروج خود را به وسیلة زنگهایى اعلام مىداشتند.
سرزمینهای باختری اسلام، طى چندین سده از مرکز خلافت نخست دمشق و سپس به بغداد پیروی مىکردند. اطلاعاتى که از آن دوره به جای مانده است، بر وجود سازمان برید دلالت دارد؛ چنانکه در 92ق شفیع لؤلؤی، صاحب برید مصر بود ابن تغری بردی، /48، یا اینکه معتضد، حدود سال 00ق، ابن بسام شاعر د 02 یا 03ق را بر برید جند قِنَّسرین و عواصم گمارد مسعودی، /13.
از سدة ق/3م به بعد اطلاعات در این باره سخت فراوان مىگردد. بیبرس حک 58 -76ق/260-277م دوباره برید را به گونهای برقرار کرد که نامهها روزه از قاهره به دمشق مىرسید. اخبار دوبار در هفته بهدستش مىآمد و وی براساس آنها همه گونه تصمیم مىگرفت. ویبا هزینة بسیار سنگین، کار برید را در 59ق به کمال رسانید ، I/1124-1125 2 .EIابن فضلالله عمری نیز که گویى هیچ اطلاعى از دورة غزنوی نداشته، پس از اشاره به برچیده شدن برید به دست دیلمیان، اکتفا کردن سلجوقیان به «رسول» و ادامة همین شیوه نزد زنگیان هر چند که از شترهای اصیل استفاده مىکردند و ایوبیان و نخستین سلاطین مملوک، تأکید مىکند که بیبرس پس از سده دوباره برید را به کار انداخت. وی سپس توضیح مىدهد که عموی او، براساس آنچه از تاریخ گذشتگان مىدانست، سازمان برید را برپا داشت ص 41-42.
سواژه که بر امر بازسازی برید در زمان بیبرس تأکید مىکند، معتقد است که دبیران بیبرس نمىتوانستند به یاری آگاهیهای نظری خویش، سازمانى را با اینهمه دقت بازسازی کنند و ناچار باید از کسى تقلید کرده باشند. به گمان او، از شیوة مغولان الاغ، یام که دیگر برای مسلمانان ناآشنا نبود، تقلید شده است ص .10-14
برید مملوکى نیز مانند همة بریدهای اسلامى، هیچگاه پُست عمومى نشد. از منزلگاههایى که آثارشان باقى مانده است، برمىآید که آنها هرگز برای پذیرایى از کاروان و مسافر بنا نشده بودند؛ به عبارت دیگر بهرهبرداری اقتصادی در نظر نبوده است، بلکه برید یکى از سازمانهای مهم حکومتى گردید که با مرکز حکومتى پیوند دائمى داشت. حتى راه آن، با راه عموم مردم متفاوت بود و «درب السلطان» یا «الدرب السلطانى» خوانده مىشد و برای «المهمات الشریفه» به کار مىآمد قلقشندی، 4/70؛ سواژه، .14-15
نوشته شده توسط دانشجویان تاریخ تمدن | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به بهانه تقویم تاریخ 7 : «قیام توابین»
ربیع الثانی جمادی الاول
نوروز
منابع و مآخذ سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان
سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان 2
سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان 1
اشاعره 12
اشاعره 11
اشاعره 10
اشاعره 9
اشاعره 8
اشاعره 7
اشاعره 6
اشاعره 5
اشاعره 4
[همه عناوین(42)][عناوین آرشیوشده]
ربیع الثانی جمادی الاول
نوروز
منابع و مآخذ سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان
سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان 2
سرگذشت منصب صاحب دیوا نی در دوران ا یلخا نان 1
اشاعره 12
اشاعره 11
اشاعره 10
اشاعره 9
اشاعره 8
اشاعره 7
اشاعره 6
اشاعره 5
اشاعره 4
[همه عناوین(42)][عناوین آرشیوشده]