سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه یکی از شما برادرش را در راه خدا دوست داشت، او را [از این دوستی [باخبر کند، که این کار، الفت راپایدارتر می سازد و دوستی را استوارتر می کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 88 شهریور 9 , ساعت 9:56 عصر

قلعه رود خان

قلعه ‌ای تاریخی در20 کیلومتری جنوب غربی شهر فومن در استان گیلان  در کشور ایران است. این قلعه با مساحت 2.6 هکتار، در ارتفاع بیش از 600 متری از سطح زمین قرار دارد. سلاطین اسحاقی که از سال 550 تا 1002هجری قمری بر گیلان غربی حکومت می‌کردند، از این قلعه به خاطر مو قعیت مناسب و شرایط اقلیمی خاص، استفاده‌ها ی فراوان برده‌اند. در دوره ی سلجوقیان این قلعه تجدید بنا شده و از پایگاه‌های مبارزاتی اسماعیلیان بوده‌است.


نوشته شده توسط دانشجویان تاریخ تمدن | نظرات دیگران [ نظر] 
شنبه 88 شهریور 7 , ساعت 6:26 عصر

 10 رمضا ن : رحلت حضرت خد یجه س.

 

12 رمضا ن : بستن عقد اخوت در سال 1 هجری.

 

 13 رمضا ن : مرگ حجاج ثقفی : در سال 95 هجری.

 

14 رمضا ن : کشته شدن مختا ر ثقفی  در سال 67 هجری .

 

(نوشته شده توسط م. متین )


پنج شنبه 88 شهریور 5 , ساعت 11:47 صبح

 معرفی نرم افزار های مفید و مرتبط  با رشته ی تاریخ تمدن  :

 

 

نرم افزار نورالسیره 2 :

 متن کامل 83 عنوان کتاب فارسی و عربی در 410 جلد در زمینه:

 

* تاریخ اسلام، سیره نبوی، حاکمان و پادشاهان، جغرافیای بلاد، انساب و شرح حال

 

*  ارائه قابلیتهای فنی و محتوایی کارآمد و متنوع در بخشهای اصلی برنامه (کتابخانه، تاریخ نامه و نگارخانه)

 

*  استخراج مفاهیم تاریخی در 10 گروه اصلی

 

*  23 عنوان ترجمه فارسی از کتب مهم تاریخی به همراه متن اصلی آنها

 

*  متن کامل قرآن کریم و ترجمه فارسی آن با امکان جستجو

 

*  امکان مقایسه متون برنامه با یکدیگر

 

*  ارائه متون ارزشمند تاریخی قرن سوم تا قرن نهم هجری

 

*  دسترسی به نقشه های تاریخی ، تصاویر و شجره نامه های متعدد

 

*  ارائه دو محیط مستقل کاربری

 

*  لغت نامه لسان العرب

 

* امکانات جدید پژوهشی با کاراییهای گسترده و مفید

 

(www.noorsoft.org)

 

این محصول شامل کتب تاریخی ذیل می باشد :


- احسن ‏التقاسیم‏  ( متن عربی ) / - احسن ‏التقاسیم  ( ترجمه ) / - أخبارالدولة العباسیة /  - الأخبار الطوال‏ ( متن عربی  ) / - اخبارالطوال  ( ترجمه )  / - الاستیعا ب  /

 

- أسد الغابة /  - الإصابة- الأصنام ‏/  - الأعلام  ‏/  - الإمامة و السیاسة ( متن عربی )  / - امامت ‏و سیاست ( ترجمه‏ ) / - الإنباء  /   - الأنساب‏ / - أنساب ‏الأشراف‏ /

 

- إمتاع ‏الأسماع‏ /   - البدایة و النهایة /  - البدء و التاریخ ( متن عربی  )  /  - آفرینش ‏و تاریخ ( ترجمه ) /‏  - البلدان ( متن عربی ) ‏ / - البلدان ( ترجمه ) /  - تاریخ

 

‏ابن‏خلدون /‏ - تاریخ ‏ابن ‏خلدون ( ترجمه ‏مقدمه ) /  - تاریخ ‏ابن‏ خلدون ( ترجمه ‏متن ) /‏  - تاریخ ‏الإسلام /  - تاریخ  ‏بخارا- تاریخ ‏خلیفة /   - تاریخ‏ سیستان‏ / -

 

تاریخ ‏الطبری ‏ (متن عربی ) /  - تاریخ طبری (ترجمه) /  - تاریخنامه‏ طبرى‏ /  - تاریخ ‏قم ‏/  - تاریخ‏ گزیده ‏ /  - تاریخ‏ مختصر الدو ل ( متن عربی ) - تاریخ ‏مختصر الدول

 

( ترجمه ) /‏  - تا ریخ  الیعقوبی  ( متن عربی )- تاریخ‏ یعقوبى ( ترجمه‏ ) /  - تاریخ ‏یمینى ( ترجمه )- تجارب ‏الأمم ( متن عربی ) / -  تجارب ‏الأمم ( ترجمه‏ )-

 

التنبیه ‏والإشراف ( متن عربی ) /  - التنبیه‏ والإشراف ( ترجمه )- جمهرة أنساب ‏العرب‏ /  - دلائل ‏النبوة ( متن عربی  ) / - دلائل ‏النبوة ( ترجمه‏ ) / - الردة- زین ‏

 

الأخبار /  - سبل ‏الهدی  /  - السیرة النبویة  ( متن عربی )  /  - زندگا نى ‏محمد(ص) ( ترجمه )  /‏  - سیرت‏ رسول‏ الله‏ /  - شذرات ‏الذهب‏  /  - شرف ‏النبى ‏/  - الطبقا ت ‏

 

الکبرى‏ /  - الطبقا ت ‏الکبرى ( ترجمه ) /  - طبقات ‏ناصرى- عیون ‏الأثر /  - الغارات ( متن عربی )  /  - الغارات ( ترجمه ‏) /  - الفتوح ( متن عربی )   /  - الفتوح  

 

( ترجمه )‏ /  - فتوح‏ البلدان ( متن عربی ) ‏/  - فتوح ‏البلدان ( ترجمه )‏ /  - الفخرى ( متن عربی  ) ‏/  - الفخرى ( ترجمه ) /‏  - الکامل ‏( متن عربی  )- الکامل ( ترجمه ‏

 

) /  - مجمل ‏التواریخ ‏والقصص ‏/  - المحبر/  - مروج ‏الذهب  ( متن عربی )- مروج‏ الذهب ( ترجمه‏ ) /  - المعارف- معجم ‏البلدان /  - معجم ‏قبائل ‏العرب  /  - المعرفة

 

و التاریخ‏  /  - المغا زى‏   ( متن عربی ) /   - المغازى (  ترجمه )  /  - مقا تل ‏الطا لبیین /‏  - فرزندان ‏آل ‏ابى ‏طا لب  /  - المنتظم /  - المنمق / ‏  -  وقعة صفین ‏( متن

 

عربی ) /  - پیکار صفیین  ( ترجمه ) /                                                                         

 

(نوشته شده توسط :م.متین)

                                                                       

 

 


پنج شنبه 88 مرداد 29 , ساعت 9:49 عصر

تهاجم به ایران

ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی می‌نویسد:«یک نمونه مهم در تاریخ، جنگهای چنگیزخان مغول، و بویژه تخریب سرزمین های پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید، و پارس، که همان ایران امروزیست، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر باز نیافت.« (2)

حمله چنگیزخان مغول چنان دهشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سران مردان و زنان و کودکان هرم هایی ساخته شد، و حتی به سگ ها و گربه‌های شهر نیز رحم نکردند.»[3] از اینروست که تاریخ نگار دیگری می‌نویسد:

« شکی نیست که نابودی و ویرانی که در حین خیزش دولت مغول در ایران بوقوع پیوست، و قتل عام وسیعی که در آن زمان رخ داد، در هزار سال هم ترمیم نخواهد گشت، حتی اگر فاجعه دیگری نیز بوقوع نپیوندد».[4]

شاید هزار سال به طول نیانجامید. اما در اواسط قرن بیستم بود که جمعیت نیشابور به سطح دوران پیش از حمله مغول بازگشت.[5]

ر وابط خانوادگی او فرزندان بسیاری ازهمسران متعدد خود داشت اما مهم‌ترین آنهاچهار پسر با نام‌های جوجی، جغتای، اوگتای و تولی،ازاولین همسرش(که در سنت مغولی مهم‌ترین وبزرگ‌ترین همسران می‌باشد)بودند. چنگیزخان همچنین زن‌های بسیار داشت ولی مشهورترین ایشان پنج تن بودند،‌ (بورته فوجین، کنجاخاتون، جاکمبو، دختر تایر اورسون و دختر تایانگ‌خان). چنگیز تمام ممالک مفتوحه را بین پسران و برادرش تقسیم نمود، کار صید و شکار را که در میان مغولان کاری بسا شگرف و پسندیده بود به پسر بزرگش جوجی سپرد. اور یاسا و یارغو یعنی قضاوت و دادگستری و کیفر گناهکاران را به چغتای داد و امور سپاه را تولی تفویض کرد و اوکتای را به جانشینی تعیین کرد. بعد از آنکه حدود مملکت وسعت یافت برادرش اوتچکین را به ملک چین فرستاد.

 

پسران چنگیزخان

چنگیزخان چهار پسر داشت بنامهای تولی، اکتای، جوجی و جغتای.

·        جوجی پسر ارشد چنگیزخان بود که پیش از فوت پدر درگذشت.

·        جغتای پسر دوم چنگیزخان بود که چنگیز پس از بازگشت از جنگ خوارزمشاه حکومت ماوراالنهر و خوارزم و شهرهای ایغور و کاشغر و بلخ و بدخشان و غزنین تا حدود سند را به جغتای سپرد.

·        اکتای بعد از مرگ چنگیزخان بجای پدر امور رهبری امپراتوری مغول را در دست گرفت.

·        تولی خان پسر چهارم چنگیزخان از برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچک‌تر بود. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعین کند اما بعد از آن بر گشت و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است .

       قوانین چنگیزی

چنگیز پس از چیرگی بر اونگ خان و قبایل مغول از برای ضبط مملکت و صلاح ارتش و رعایا قاعده‌ای چند وضع کرد و برای هرکار قانونی نهاد و برای هر گناه کیفری معین کرد. می‌گویند در آغاز برای اهل اسلام احترام زیاد قایل بود و برای قتل هر مسلمانی چهل بالش زر (هر بالش پانصد مثقال طلا یا نقره است. (ر.ک‍ «تاریخ جهان‌گشا» 1/16» و برای قتل هر یک از مردم چین یک سر درازگوش (خر) را دیه معین کرد. چون قبایل مغول از خود دارای خط و کتابت نبودند، دستور داد تا برخی از فرزندان مغول خط اویغوری بیاموختند و قوانین او را که به «یاسا» .معروف است ثبت کردند و آن دفاتر را در خزانه‌ها نگهداشتند تا هر وقت خانی بر تخت نشیند و یا حادثه‌ای روی دهد شاهزادگان جمع شوند و آن طومارها را حاضر کنند و بنای کار را آن نوشته‌ها و قوانین بگذارند و امور ارتش و حمله به شهرها را را برآن شیوه پیش گیرند. چنگیز پس از تسلط بر اقوام مغول رسوم و عادات ناپسند مانند زنا و دزدی را از میان ایشان برداشت و درهای بازرگانی را میان میان غرب و شرق باز نمود و بازرگانان نیز بی دغدغه آمدوشد می‌کردند. چنگیز در نامه‌ها که به سرکشان و دشمنان می‌نوشت و ایشان را به اطاعت میخواند هرگز از سپاه و جنگ‌افزار چیزی نمی‌نوشت و ایشان را از وفور سلاح نمی‌ترساند، همین قدر می‌نوشت اگر رام و مطیع شوید به جان امان یابید و اگر خلاف کنید ما چه دانیم آن را خدا داند.

مرگ چنگیز

در اثنای سفر جنگی نزدیک شدن مرگ خود را دریافت و فرزندان خود را حاضر ساخت و اوگتای را به جانشینی خود تعین کرد، ورارود (ماورالنهر) و دیار مجاور آن را به جغتای داد. او دستور داد تا میان اوکتای و برادران پیمان‌نامه‌ای نوشتند که به موجب آن هیچ یک از برادران نباید از فرمان او سرپیچی کنند. پس از آن وصیت کرد که چون مرگش برسد کسی گریه نکند و مرگش را پنهان دارند تا دشمن آگاه نشود.همچنین او را مخفیانه دفن کردند تا دشمنان متوجه مرگ او نشوند و از نبود او سوء استفاده نکنند. سر انجام پس از 25 سال حکمرانی در سن هفتادوسه سالگی از جهان رفت (درباره طول عمر چنگیز و سال تولدش میان پژوهندگان اختلاف است).

منابع

1- مغولان و حکومت ایلخانی در ایران بیانی، شیرین، سازمان سمت،1379(صص10 تا 15)

2- نشریه Science and Technology Review. چاپ آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور. شماره July/August 1998. پیوند: [1]

3-ساندرا ماکی در کتب: The Iranians: Persia, Islam, and the soul of a nation. 1996 ISBN 0-525-94005-7. ص69.

4- دیوید مورگان در کتاب: Medieval Persia 1040-1797. چاپ لندن. انتشارات Longman. سال1988ISBN 0-582-49324-2. ص.79

«به نقل از سایت دانشنامه ی آزاد (ویکی پدیا ) »

(نوشته توسط م. متین )


پنج شنبه 88 مرداد 29 , ساعت 9:40 عصر

چنگیز خان مغول ( 1155 و 1162  یا 1167 تا 18 اوت1227 میلادی)

  با نام اصلی تموچین، خان مغول  و سردار جنگی بود که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه، و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایه‌گذاری کرد. او پدربزرگ قوبلای‌خان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و همچنین هلاکو خان -نخستین ایلخان ایران- بود.[1]

کودکی تا جوانی

چنگیز با نام تموچین در سالهایی بین 1162  تا1167  میلادی به دنیا آمد. نخستین پسر یسوگی، رئیس قبیله کیاد، از خاندان برجی‌گین. در زمان یسوجی و آغاز احوال چنگیز اقوام مغول و تاتار یکی مطیع دیگری نبودند و هر یک از خود دارای رئیس قبیله جداگانه‌ای بودند و پیوسته میان ایشان جنگ و خصومت بود. تموچین در سیزده سالگی پدرش را از دست داده بود، افزون بر اینکه اقوام زیر اطاعت پدرش از وی روی گرداندند، اقوام دیگر نیز با وی و خانواده اش به خصومت برخاستند. تموچین در نوجوانی رنجهای فراوانی را متحمل گشت حتی چندین مرتبه گرفتار و محبوس نیز گشت. تموچین از همان نوجوانی روحی نا آرام و ماجراجو داشت، چون میدید که خویش و بیگانه از وی بیزارند درصدد یافتن پشتیبان برآمد تا کسی را بیابد که بتواند موقتا در زیر سایه وی پناه ببرد، سرانجام به سراغ یکی از دوستان پدرش بنام [اونگ‌خان]رفت. اونگ‌خان نیز تموچین را بیاد دوستی با پدرش بخوبی پذیرفت و در میان قبیله خود برایش جای داد و در وی به چشم عزت و احترام نگریست و چنان نوازش کرد که بیشتر از آن متصور نبود.

به قدرت رسیدن

چنگیز به واسطه‌ای آشنایی که با اونگ‌خان رهبر یکی از اقوام مغول داشت رو به او نهاد. اونگ‌خان بنابر دوستی که با پدر تموچین داشت از وی به خوبی پذیرایی کرد و نهایت احترام را به وی روا داشت. تموچین با اونگ‌خان دل یکی نموده و با دشمنانش جنگها کرد از جمله با برادر اونگ خان که در مقام مخالفت بود جنگید و او را شکست داد. چون قبایل و اقوام تایجوت و سالجوت و قنقرات و جلایر و تاتار تسلط تموچین و دولت‌خواهی او را با اونگ خان مشاهده کردند با یکدیگر برای جنگ با ایشان پیمان بستند و بنابر باورهای دینی خود اسب، گاو و قوچ و سگ آورده کشتند و گفتند که اگر خلاف پیمان کنیم این چنین کشته شویم و در عقیده‌ای ایشان سوگندی ازین عظیم تر نیست.

تموچین و اونگ خان از این موضوع آگاهی یافته به دفع آنها شتافته طی جنگهای شدیدی بر ایشان پیروز شدند. بدین ترتیب تموچین مدت هفت سال در خدمت اونگ خان بسر برد، تا آنجا که امرای اونگ خان بر وی رشک برده نزد اونگ خان از تموچین بدگویی‌ها نمودند. اونگ خان گوش به سخنان بدخواهان تموچین نمی‌داد، مخالفان سنگون پسر اونگ خان را نیز با خود همراه ساختند، و چنان سعی کردند که اونگ خان را نسبت به تموچین بد بین ساختند، آخر کار به دشمنی و جنگ کشید و در جنگ سختی که میان تموچین و اونگ در گرفت اونگ شکست خورد و به بیابان آواره گشت. آخر کار بجایی کشید که اونگ خان به دست مردان تایانگ خان رئیس قوم تایمون رقیب دیرین خود کشته شد. سنگون پسر اونگ از مملکت پدرش آواره گشته به تبت رفت و آخر در کاشغر کشته شد.

داستان چنگیزخان خواندن تموچین روایتی است که می‌گوید تموچین را سران قبایل در خرولتای (قوریلتای) لقب چنگیز دادند، و بعضی اعتقاد دارند تموچین بر حسب داستان زیر این لقب را به خرولتای تحمیل کرده است.

تموچین پس از آنکه اونگ خان را آواره ساخت خود را پادشاه اعلان کرد. تموچین با سایر اقوام و قبایل جنگها نموده همه را تار و مار و مطیع خود گردانید. بعد ازین پیروزیهای پی در پی خویش بر بدخواهان تموچین دستور داد تا جشن بزرگی را بر پا نمودند. در آن زمان، میان مغولان مردی بود بنام تب تنکری و دعوی می‌کرد که از اسرار و چیزهای غیبی خبر دارد و به آسمان پرواز می‌کند و با خدا حرف می‌زند. همچنین از یخ و سرما او را آسیبی نمی‌رسد و برهنه در میان یخ و برف می‌خوابد، و برف و یخ از گرمای بدنش آب می‌شوند. تب تنکری در این جشن پیش تموچین رفته و می‌گوید :‌ «مردی سرخ رنگ سوار بر اسبی سفید رنگ بر من ظاهر شد و گفت نزد پسر یسوگای برو و به او بگو که پس ازین نباید ترا تموچین خطاب کنند بلکه باید ترا چنگیزخان گویند و ما بیشتر ربع مسکون را به تو و فرزندان تو ارزانی داشتیم.» پس تموچین دستور داد از این پس او را چنگیزخان خوانند.(چنگیزخان معنای شاه شاهان/شاه جهان می‌دهد)

 


پنج شنبه 88 مرداد 29 , ساعت 8:22 عصر

عثمان بن سعید

او از قبیله بنی اسد بود و چون در سامرا زندگی می‌کرد به او عسکری هم می‌گفتند. در محافل شیعه به او «سمّان» و «زیّات» (به معنی روغن فروش) هم می‌گفتند. به خاطر اختفاء امر نیابت و استتار فعالیت‌های سیاسی، روغن فروشی می‌کرد، و اموال و نامه‌ها را با ظرف روغن بین امام و شیعیان جاجا می‌کرد.(1) وی همچنین به خاطر ابراز نیابت از طرف امام دوازدهم خود را باب (به معنای در [امامت]) مینامید. (2) امام حسن عسکری علیه السلام چون نام طولانی او را شنید، فرمود : «کنیه ابن عثمان و ابو عمرو در یک مرد جمع نمی‌شود». و بنابراین دستور داد که کنیه او را که ابو عمرو باشد بر هم بزنند و وی را «عمری» نامیدند.(3)

وثوق

روزی احمد بن اسحاق نزد امام هادی علیه السلام  رسید و پرسید: من گاهی نزد شما حاضرم و گاهی در محضرتان نیستم و غایب. در غیاب شما سخن چه کسی را بپذیرم و فرمان ببرم؟ امام فرمودند : «این ابو عمرو، فردی امین و مورد اعتماد من است.آنچه به شما می‌گوید از جانب من می‌گوید وآنچه به شما می‌رساند از جانب من می‌رساند».

وهمین سوال را از امام حسن عسکری ع  پرسید و همان جواب را گرفت.

در جای دیگر امام حسن عسکری ع  نزد ?? تن از شیعیان گفتند: «گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسر محمد نیز، وکیل پسرم مهدی خواهد بود(4)»

غیبت صغری

پس از امام حسن عسکری ع  در این زمان که غیبت صغری هم آغاز گردید، عثمان بن سعید از سوی امام زمان  عج  به عنوان نخستین نایب خاص وی ، منصوب گشت و واسطه میان امام و شیعیان شد. رحلت او را بین سال 260هجری تا 267 هجری ذکر کرده‌اند. هنگامی که وی در گذشت، جسدش را در جانب غربی بغداد در شارع المیدان، که نزدیک دروازه قبلی قرار داشت، به خاک سپردند و قبر در خود قبله مسجد است. (5)

_______________________________________________________

1 ) الغیبه  شیخ طوسی، مکتبة نینوی الحدیثه، صفحه214

) شیعیگری- احمد کسروی

(  3 ) بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد 51، صفحه 346

( 4 الغیبه، شیخ طوسی، مکتبة نینوی الحدیثه، صفحه 216

( 5 ) آخرین امید، ص 80

 

(نوشته شده توسط م. متین )


پنج شنبه 88 مرداد 29 , ساعت 7:50 عصر

غزوه ی تبوک(1)

به پیامبر صلی الله علیه وآله خبر رسید که رومیان سپاه انبوهی فراهم آورده و قصد حمله به مسلمین را دارند .تابستانی بسیار گرم و موقع رسیدن میوه ها بود .در بیت المال هم مال چندانی نبود. گروهی  میگفتند : « به جنگ نروید  که فصل گرماست.. » 

اینان همانند که در قرآن مذمت شدند :

«ِ ....وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ »  « ...و گفتند در گرما کوچ مکنید بگو گرمی آتش دوزخ سخت تر است اگر می دانستند » (2)

با تمام این شرایط طبق گفته ی واقدی در المغازی شمار سپاهیان اسلام در این غزوه  سی هزار تن بودند .

حدیث منزلت :

نکته ی دیگر اینکه پیامبر به حضرت علی علیه السلام  دستور  دادند که  در مدینه بماند تا به کارها رسیدگی کند .همین موضوع بهانه ای به منافقان برای سرزنش امام داد . آنها میگفتند پیامبر دوست نداشته در این سفر علی در کنارش باشد  .

زمانیکه حضرت علی ع ازین سخنان نزد پیامبر ص  شکایت کرد  ایشان فرمودند : "من تو را خلیفه ی خود کردم  که تو نزد من مانند هارونی برای موسی جز آنکه پس از من پیامبری نیست. " (3)

 لشگر بخاطر شرایط موجود و خصوصا گرمای هوا به زحمت افتاد. اما زمانیکه به تبوک رسیدند معلوم شد خبر آمادگی رومیان درست نبوده .

پس از این واقعه بود که از هر قبیله ای نمایندگانی برای اظهار اطاعت  قبیله های خود و پذیرش اسلام نزد پیامبر آمدند و به همین علت این سال را سنه الوفود .(4)  نامیدند .(5)    

 

* این جنگ را « فاضحه» مى‏نامند بدان علت است که منافقان از حضور در جنگ تخلف ورزیدند، و رسوا شدند، و این جنگ را «ذوالعسره‏» نامند زیرا که مسلمانان از نظر آذوقه و مرکب و مهمات بسیار در عسرت و سختى بسر بردند.

 

____________________________________________________________________________________________________________________________(1 تبوک  محلى میان حجاز و شام است.)                 

 (2 - آیه ی 81 سوره ی توبه ) 

(3- طبری ج 4 ص 1696)

(4-  وفود جمع وفد به معنای دسته ی نمایندگان یا مهمانان است )

(5 _به نقل از کتاب تاریخ تحلیلی اسلام  صفحه ی 97 از سید جعفر شهیدی نشر مرکز نشر دانشگاهی -1384)

 

(نوشته توسط م. متین )

 


چهارشنبه 88 مرداد 28 , ساعت 8:12 عصر

شاگردان

همچنین گروه بیشماری از دانشمندان کلیه مذاهب جزء شاگردان وی بوده اند، ولی متأسفانه جز 15 نفر آنها را که درمقدمه "بحارالانوار" نام برده اند، از بقیه اطلاع درستی نداریم. قبلاً از علمای عامه نقل کردیم که در مجلس وی از عموم مذاهب شرکت می نمودند، و گروهی از دانشمندان محضرش برخاستند، ولی اینان چه کسانی بوده اند، به درستی معلوم نیست.

سرآمد شاگردان شیخ مفید، علم الهدی سید مرتضی، برادر نابغه اش سید رضی، شیخ طوسی، ابوالعباس نجاشی، ابوالفتح کراجکی، دامادش ابویَعْلی محمدبن حسن بن حمزه جعفری، سالار بن عبد العزیز دیلمی معروف به "سَلاّر" و جعفربن محمد دوریستی بوده اند که همگی از مفاخر علمای شیعه و استادان علوم و فنون اسلامی به شمار رفته اند.

ارتباط با امام عصر(عج)

دانشمند بزرگوار مشهور شیخ ابوطالب طبرسی در کتاب نامدارش "احتجاج" سه توقیع(نامه) از حضرت "ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف" نقل کرده که به افتخار شیخ مفید صادر گشته و حضرت او را مشمول عنایات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده است. برای آگاهی از این توقیعات و مضامین آنها نگاه کنید به آخر "احتجاج طبرسی" و کتابهای "مجالس المؤمنین" قاضی نورالله شوشتری، "رجال" علامه بحرالعلوم، روضات الجنات سید محمد باقر خوانساری، خاتمه مستدرک، تنقیح المقال" شیخ عبدالله مامقانی و سایر منابع، به خصوص سخن علامه بحرالعلوم و محدث نوری پیرامون آنها.(10)در ظرف سه سال سه توقیع از ناحیه امام زمان(ع) به او رسید که امام در خطابهایش به او چنین مى‏فرمایند:

1- للاخ الاعز السدید الشیخ المفید: برادر عزیز و استوار شیخ مفید.

2- سلام علیک ایهاالعبد الصالح الناصر للحق الداعى الیه. سلام بر تو اى بنده شایسته خدا و اى یارى دهنده حق و دعوت کننده به سوى آن.

و جالب اینجاست که در زمان غیبت کبرى هیچ توقیعى از ناحیه مقدسه نرسیده است. مگر براى شیخ مفید و شیخ اسدالله کاظمینى رحمهما الله تعالى.

در یکى از نامه‏ها که در اواخر ماه صفر سال 410 از ناحیه مقدسه براى شیخ مفید ارسال شده امام چنین مى‏فرمایند:

«بسم الله الرحمن الرحیم، اما بعد سلام بر تو اى دوستدار مخلص دین که در ولایت ما مخصوص به یقین گشته‏اى ... پس از ستایش و حمد خداوندى که معبودى جز او نیست و درود به سید و مولى و پیغمبر گرامى ما حضرت محمد(ص) خداوند توفیقت را در یارى از حق مستدام فرماید و پاداشت را در نشر علوم براى ما براستى زیاد و فراوان نماید... بدان که ما رخصت ‏یافتیم تا تو را به نامه نگارى مشرف ساخته و دستور دهیم احکام ما را به دوستانمان که نزد تو هستند برسانى، خداوند آنان را به طاعت ‏خود عزیز فرموده و به وسیله رعایت و حراست ‏خود مهم آنان را کفایت فرماید، پس تو به یارى خدا واقف شو بر آن دشمنانى که از دین خدا بیرون رفته‏اند. بدانچه اکنون برایت ‏بیان مى‏دارم و در رساندن آن به سوى آنان که اطمینان دارى بر آن وجهى که براى تو مى‏نویسم...

ما اگر چه بر طبق آنچه خداوند براى ما و شیعیانمان مصلحت دانسته تا مادامى که دولت دنیا در دست فاسقان است جایمان از جاى ستمگران دور است، ولى با این حال به احوال شما آگاهیم چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نیست و ما از پیش آمد ناگوارى که براى شما اتفاق افتاده آگاه هستیم و این پیشامد بدان سبب شد که بسیارى از شما به سوى آنچه پیشینیان صالح از آن روگردان بودند متمایل گشته و بدان عهدى که از ایشان گرفته شده بود پشت پا زدند، گویا اینان نمى‏دانند که ما در فکر شما هستیم و از یاد شما بیرون نرفته‏ایم وگرنه بلاى سختى به شما مى‏رسید و دشمنان شما را مستاصل مى‏کردند. پس از خدا بترسید و در بیرون آمدن از فتنه‏اى که بر سر شما و بر سر آنکه اجلش نزدیک شده سایه افکنده است‏ به ما کمک کنید، و حفظ کنید خود را از آن فتنه کسى که به آرزویش رسیده باشد و آن فتنه نشانه‏اى است‏ براى حرکت کردن و اظهار نمودن شما امر و نهى ما براى همدیگر. خدا به پایان رساند نور خود را اگر چه مشرکان نخواهند...

چون جمادى الاولى این سال در رسد بدانچه در آن اتفاق مى‏افتد پند گیرید و براى آنچه پس از آن مى‏آید از خواب غفلت ‏بیدار شوید به زودى از آسمان براى شما نشانه و آیت آشکارى ظاهر گردد و مانند آن نیز از زمین نمودار شود و در مشرق زمین جریان ناگوار و حزن آورى اتفاق افتد و مردمى که از اسلام بیرون هستند بر سر مردم عراق مسلط گردند و به کردار ناپسند آنها روزى بر مردم عراق تنگ گردد و پس از این جریان با نابود شدن مرد سرکش از اشرار اندوه بر طرف گردد و از نابودى او مردمان با تقوا و نیکان خشنود گردند براى آنان که در اطراف جهان اراده انجام حج را دارند وسائل آماده گردد و ما را نیز در آماده کردن وسائل حج ‏به اختیار و توافق ایشان سهمى است که آن با نظم و ترتیب در کار آشکار گردد. پس هر یک از شما باید کارى کند که او را بدوستى و محبت ما نزدیک گرداند و

از آنچه موجب سخط و ناراحتى ماست‏ بپرهیزد زیرا کار ما چنین است که بطور ناگهانى در مى‏رسد و هنگامى در آید که توبه او را سود ندهد و پشیمانى از گناه وى را نجات نبخشد. خداوند راه رستگارى را به شما الهام فرماید و در توفیق یابى به رحمتش درباره شما لطف نماید. »

 

شیخ مفید در شب جمعه 3 رمضان 413 ه. ق در بغداد، در سن 75 سالگی درگذشت. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضی علم الهدی بر او نمازگزارد و

در پائین پای امام جواد استادش ابن قولویه دفن شد

( 1- منظور خطیب آن دسته از صحابه و تابعین و ائمه و مجتهدین عامه است که شیخ مفید افکار و عقاید و روش آنها را مورد تجزیه و تحلیل و تخطئه و تنقید قرار داده است... (نگاه کنیده به فهرست کتب شیخ مفید)

(2- واسط شهرکی بین بغداد و سامراء. امروز در ناحیه دهکده دُجیل واقع در سه یا چهار فرسخی بغداد، و عکبرا در همین مسیر واقع در ده فرسخی بغداد بوده است. (نگاه کنید به نمراصد الاطلاع" در لفظ "واسط" و "عکبرا")

(3- لسان المیزان جلد 5، ص 368.)

(4- مرآت الجنان، جلد 3، ص 199.)

(5- معالم العلماء، ص 112)

(6- "مجالس المومنین" جلد 1، ص 436.)

  (7-فهرست شیخ طوسی، ص 157)

(8-رجال نجاشی، ص 383.)

(9- معجم رجال الحدیث، جلد 17، ص232.) 

 (10- رجال علامه بحرالعلوم جلد 3، ص 320، خاتمه مستدرک ص 518، معجم رجال الحدیث جلد 17، ص 234)

 

(نوشته توسط م. متین )


چهارشنبه 88 مرداد 28 , ساعت 8:11 عصر

شیخ مفید

مُحمّد بن مُحمّد بن نَعمان معروف به شیخ مُفید، فقیه و متکلم و از علمای برجسته شیعه ی قرن 5 می باشد .وی در ذیقعده سال 336 در نزدیکی بغداد متولد شد. وی استاد شیخ طوسی و سید مرتضی علم الهدی بود. او فقیه و متکلمی شیعی بود که بیشتر در علم کلام تبحر داشت و مکتب کلامی شیعه در عصر او به اوج کمال رسید. او در مناظرات دینی مهارت خاصی داشت و مناظراتش با قاضی عبدالجبار رئیس فرقه متعزله بغداد و قاضی ابوبکر باقلانی رئیس اشاعره معروف بود. او مورد تحسین و احترام بزرگان اهل تسنن از قبیل، ابن حجر عسقلانی، یافعی و دیگران بود. ابن حجرعسقلانی

در "لسان المیزان" از وی بدینگونه یاد می کند: "دانشمند بزرگ رافضه (شیعه) ابوعبدالله بن معلم، صاحب تصانیف بدیع است که دویست کتاب می باشد. او به خاطر عضد الدوله قدرتی بزرگ داشت. هشتاد هزار رافضی (شیعه) جنازه ی او را تشیع کردند. در سال 413 وفات یافت.خطیب بغدادی نوشته است: "مفید کتاب های بسیاری در گمراهی شیعه! و دفاع از اعتقاد آنها و نکوهش از صحابه و تابعین و ائمه دین و مجتهدین نوشته است .(1)

 او با کتابها و نظریاتش بسیاری را گمراه ساخت! تا این که خداوند اهل تسنن را با مرگ وی آسوده گردانید."

ابن حجرمی گوید: "مفید بسیار پارسا و فروتن و پاسدار علم بود. گروهی از دانشمندان از محضرش برخاستند، و در بزرگداشت مکتب تشیع جایگاهی عالی یافت، تا جائی که گفته اند او بر هر دانشمند بلند قدری منت دارد. پدرش در "واسط" معلم بود، و مفید در آنجا متولد گردید. بعضی هم گفته اند در "عکبرا" متولد شده است"(2)گویند عضدالدوله برای ملاقات او به خانه اش می رفت و هر گاه بیمار می شد به عیادتش می شتافت.شریف ابویعلی جعفری شوهر دختر شیخ مفید گفته است: "مفید جز اندکی از شب را نمی خوابید. سپس بر می خاست و به نماز می ایستاد، یا مطالعه می کرد، یا مشغول تلاوت قرآن می گشت."(3)

همچنین شیخ عبدالله یافعی در "مرآت الجنان فی تاریخ مشاهیر الاعیان" ضمن وقایع سال (413هـ) و دانشمندانی که در آن سال درگذشته اند می نویسد: " دانشمند شیعه و پیشوای رافضه صاحب تصانیف بسیار، معروف به "مفید" و "ابن معلم" می باشد. وی در کلام و فقه و جدل استاد فرزانه بود. او در دولت "آل بویه" با طرفداران هر مسلک و عقیده ای با جلالت و عظمت مناظره می کرد. وی در سال 413ه وفات یافت.

"ابن ابی طی می گوید: "وی از مستمندان دستگیری بسیار می کرد، فروتنی و خشوع وی زیاد، و نماز وروزه اش فراوان، و لباسش زبر بود." دیگری گفته است: گاه بود که عضد الدوله شیخ مفید را زیارت می کرد. مفید شیخی متوسط القامه، لاغر اندام و گندم گون بود. هفتاد و شش سال زندگی کرد. بیش از دویست کتاب تصنیف کرده است. ماجرای تشییع جنازه او مشهور است؛ زیرا هشتاد هزار نفر از رافضیان و شیعیان او را تشییع کردند. خدا اهل تسنن را از شر او آسوده گردانید! وفات او در ماه رمضان اتفاق افتاد.(4)

ابن شهر آشوب در وصف وی می گوید : "شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن نعمان حارثی بغدادی عکبری: ... شاگرد ابوجعفر ابن قولویه، و ابوالقاسم علی بن محمد رفاء، و علی بن ابی الجیش بلخی بود.حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه او را ملقب به "شیخ مفید" نمودو من علت آن را در کتاب "مناقب آل ابی طالب" ذکر کرده ام. او مولف حدود دویست کتاب بزرگ و کوچک است ..."(5)

علامه حلی از این دانشمند عظیم الشأن سخن گستر، بهتر و روشن سخن گفته و می نویسد: "محمدبن محمدبن نعمان مکنّی ملقب به "مفید" است. درباره علت نامگذاریش به "مفید" حکایتی است که ما آن را در کتاب بزرگ خود، در رجال، آورده ایم. مفید معروف به "ابی المعلم" بود و از بزرگترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آنهاست. کلیه دانشمندان ما که بعد از وی آمده اند از دانش او استفاده نمودهاند. فضل و دانش او در فقه و کلام و حدیث مشهورتر از آنست که به وصف آید. او موثق ترین و داناترین علمای عصر خود بود. ریاست علمی و دینی طائفه شیعه امامیه در زمان او به وی منتهی گشت...." (6)

 شیخ طوسی درباره او در الفهرست ‏می‏نویسد: «محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان امامیه‌است. درعصر خویش ریاست و مرجعیت‏ شیعه به او منتهی گردید. در فقه و کلام بر هر کس‏ دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضر جواب‏ بود. او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد. » (7)

نجاشی شاگرد نامی دیگرش در "رجال" پس از ذکر نام و نسب او تا "یعرب بن قحطان" جد نژاد عرب می نویسد: "استاد ما رضی الله عنه است. جایگاه والای او در فقه و کلام و روایت و وثاقت و دانش مشهورتر از آنست که وصف شود."(8) سپس مانند شیخ طوسی کتاب های او را نام می برد. خود وی 171 اثر او را نام برده‌است. برخی از آثار او عبارت‌اند از:

در زمینه ی علم کلام و عقاید:

اوائل المقالات / شرح عقاید صدوق / اجوبه المسائل السرویهنکت الاعتقادیه

در باب علم فقه :

جواب اهل الرقه فی الاهله و العدد المقنعه الاعلامالمسائل الصاغانیهجوابات اهل الموصل فی العدد الرویه / ارکان 

در اخلاق اسلامی و حدیث:

 الامالی

در مورد غیبت امام دوازدهم:

الفصول العشره فی الغیبه / الجوابات فی الخروج المهدی(عج)

درباره ی امامت :

ایضاح /الافصاح فی الامامه/ نقض بر ابن عباد نقض بر علی بن عیسی (رمانی) در امامت / منیر / تفصیل امیر المومنین علی سایر الصحابه

دیگر:

الفصول المختاره /" کتاب نقض بر ابن قتیبه در حکایت و محکی /  کتاب احکام اهل جمل/  کتاب منیر مسائل صاغانیه،/ مسائل جرجانیه/  مسائل دینوریه /  مسائل مازندرانیه /  مسائل منثوره (پراکنده) قریب یکصد مسئله است /  کتاب فصول از عیون و محاسن /  کتاب احکام متعه /  کتاب مسئله کافیه در ابطال توبه خاطئه /  کتاب النصره لسید العتره فی احکام البغاه علیه بالبصره.(9)

 و  همچنین :

الفرائض / الکلام فی دلائل القرآن / وجوه اعجاز القرآن / النصرة فی‏ فضل القرآن / البیان فی تالیف القرآن / الافصاح / الایضاح / الارکان / الارشاد العیون/

استادان وی

محدث بزرگوار "حاج میرزا حسین نوری" در اثر گرانقدرش "خاتمه مستدرک الوسایل" پنجاه تن از استادان شیخ مفید را نام می برد و در مقدمه چاپ جدید "بحارالانوار" این تعداد به 59 تن رسیده است. ممکن است بیش از اینها هم بوده اند. شیخ مفید در نزد اینان که از شیعه و سنی و زیدی بودند علوم متداول عصر یعنی ادبیات عرب، قرائت، کلام، فقه، اصول، حدیث، تفسیر، رجال و غیره را فرا گرفته است. معروفین آنها جعفربن محمد قولویه قمی محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ابوعبدالله صفوانی احمد بن محمد بن ولید قمی، ابوعبدالله مرزبانی، ابوجعفر محمد بن حسین بزوفری، ابوغالب زراری، ابن جنید اسکافی، ابوعلی صولی بصری، علی بن محمد رفاء، علی بن ابی الجیش بلخی و ابوعبدالله جعل می باشند که همگی از اعاظم فقها و متکلمین و محدثین و رجال نامی بوده اند.

 

 


چهارشنبه 88 مرداد 28 , ساعت 5:37 عصر

وقایع هفته ی اول ماه مبارک  رمضان :

 

1 رمضا ن : جنگ تبوک (9ق) / مرگ مروان حکم (65 ق ) / ولایتعهدی اما م

 

رضا علیه السلا م (201 ق) / وفا ت عثمان بن سعید نایب امام عصر (267ق ) /

 

2 رمضا ن : وفات شیخ مفید (413ق )

 

4رمضا ن: مرگ زیاد بن ابیه والی عراق (53 ق) / مرگ چنگیز خان مغو ل 

 

6 رمضا ن :بیعت مردم با اما م رضا علیه السلا م (201 ق)

 

( نوشته توسط م. متین )


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ